کلمه جو
صفحه اصلی

امریه


مترادف امریه : توقیع، دستخط، فرمان، منشور

برابر پارسی : فرمان نامه

فارسی به انگلیسی

command

فارسی به عربی

توجیه , وصفة

مترادف و متضاد

order (اسم)
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان

precept (اسم)
خطابه، پند، امر، حکم، فرمان، نظام نامه، امریه، قاعده اخلاقی

prescription (اسم)
سابقه، تجویز، نسخه، امریه، نسخه نویسی، صدور فرمان

letter missive (اسم)
خط، اجازه نامه، ابلاغیه، امریه، امر نامه

directive (اسم)
رهنمود، امریه

prescript (اسم)
امریه، امر صادر شده

توقیع، دستخط، فرمان، منشور


فرهنگ فارسی

از فرقه های غلات شیعه که می گفتند علی ( ع ) در امر رسالت با حضرت رسول شریک است .

لغت نامه دهخدا

امریه. [ اَ ری ی َ ] ( اِ ) مأخوذاز تازی ، دستور کتبی ، گویند: امریه ای صادر کردند.

امریه. [ اَ ری ی َ ] ( اِخ ) از فرقه های غلات شیعه که می گفتند علی ( ع ) در امر رسالت با حضرت رسول شریک است. ( از کتاب خاندان نوبختی ص 250 ).

امریه . [ اَ ری ی َ ] (اِ) مأخوذاز تازی ، دستور کتبی ، گویند: امریه ای صادر کردند.


امریه . [ اَ ری ی َ ] (اِخ ) از فرقه های غلات شیعه که می گفتند علی (ع ) در امر رسالت با حضرت رسول شریک است . (از کتاب خاندان نوبختی ص 250).


امرئة. [ اَ رِ ءَ ] (ع اِ) ج ِ مَری ٔ. رجوع به مری شود.


( امرئة ) امرئة. [ اَ رِ ءَ ] ( ع اِ ) ج ِ مَری ٔ. رجوع به مری شود.

فرهنگ فارسی ساره

فرمان نامه



کلمات دیگر: