کلمه جو
صفحه اصلی

نفحه


مترادف نفحه : دم، نفس، وزش، دمش، باد، بو

برابر پارسی : بوی خوش، بویه

فرهنگ اسم ها

اسم: نفحه (دختر) (عربی) (تلفظ: nafhe) (فارسی: نَفحه) (انگلیسی: nafhe)
معنی: بوی خوش، نفس، دم، وزش باد

(تلفظ: nafhe) (عربی) (در قدیم) بوی خوش .


مترادف و متضاد

۱. دم، نفس، وزش
۲. دمش
۳. باد
۴. بو


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) یک باروزیدن باد. ۲ - یک بار پراکنده شدن بوی خوش . ۳ - ( اسم ) عطیه بخشش جمع : نفحات .

فرهنگ معین

(نَ حِ ) [ ع . نفحة ] (اِ. ) یک بار وزیدن باد. ج . نفحات .

لغت نامه دهخدا

( نفحة ) نفحة. [ ن َ ح َ ] ( ع اِ ) یکی نفح است. رجوع به نفح شود. || دمیدگی.( ناظم الاطباء ). || یک بار وزیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دفقة. ( متن اللغة ). || عطیة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). ج ، نفحات. یقال لفلان نفحات من المعروف ؛ ای دفعات. ( اقرب الموارد ). || پاره ای از عذاب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). قطعه ای از عذاب. ( از اقرب الموارد ). || شیر خالص. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). محضة. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || نخستین فوران خون و یک دفعه فوران خون. ( از اقرب الموارد ). || بوی خوش. ( ناظم الاطباء ). ج ، نفحات. رجوع به نفحات شود.

نفحة. [ ن َ ح َ ] (ع اِ) یکی نفح است . رجوع به نفح شود. || دمیدگی .(ناظم الاطباء). || یک بار وزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دفقة. (متن اللغة). || عطیة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). ج ، نفحات . یقال لفلان نفحات من المعروف ؛ ای دفعات . (اقرب الموارد). || پاره ای از عذاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قطعه ای از عذاب . (از اقرب الموارد). || شیر خالص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). محضة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || نخستین فوران خون و یک دفعه فوران خون . (از اقرب الموارد). || بوی خوش . (ناظم الاطباء). ج ، نفحات . رجوع به نفحات شود.


فرهنگ عمید

۱. یک بار وزیدن باد یا بوی خوش.
۲. عطیه.

فرهنگ فارسی ساره

بوی خوش، بویه


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَفْحَةٌ: شمه ای - وقعه ای (اصلش به معنی باد مختصری است که با یک وزش قطع می شود)
ریشه کلمه:
نفح (۱ بار)

. نفح به معنی وزیدن است «نَفَحَ الرّیحُ نَفْحاً: هَبَّتْ» نفحه به معنی یک وزیدن است راغب گوید«لَهُ لَفْحَةٌ طَیِبَةٌ» آن را وزیدنی است از خیر و در شر بطور استعاره است یعنی اگر کمی از عذاب پروردگارت به آنها برسد گویند: وای برما که ستمگران بودیم، این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است.


کلمات دیگر: