کلمه جو
صفحه اصلی

مروب

فرهنگ فارسی

مشک شیر خوابانیده

لغت نامه دهخدا

مروب. [ م ِرْ وَ ] ( ع اِ ) خنور یا مشک شیر خوابانیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ماست دان. محقن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ج ، مَراوِب. ( ناظم الاطباء ).

مروب. [ م ُ رَوْ وَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویب. رجوع به ترویب شود. || سقاء مروب ؛ مشک شیر خوابانیده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

مروب . [ م ِرْ وَ ] (ع اِ) خنور یا مشک شیر خوابانیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ماست دان . محقن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، مَراوِب . (ناظم الاطباء).


مروب . [ م ُ رَوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویب . رجوع به ترویب شود. || سقاء مروب ؛ مشک شیر خوابانیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: