( صفت ) منسوب به کلک : ۱ - ساخته از نای نیی نیین . ۲ - قلمی .
کلکین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کلکین. [ ک ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به کِلک. ساخته از نای. نیی. نیین. ( فرهنگ فارسی معین ). از کلک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و کمان وی بدان روزگار چوبین بود بی استخوان ، یک پاره ، چون درونه حلاجان و تیر وی کلکین با سه پر و پیکان بی استخوان. ( نوروزنامه ). || قلمی. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کِلک شود.
دانشنامه عمومی
کلکین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان ییلاق بخش مرکزی شهرستان کلیبر واقع شده است.
wiki: کلکین
پیشنهاد کاربران
پنجره، دریچه. پنداشته می شود که این واژه ریشۀ هندی یا سانسکریت داشته باشد. در سانسکریت کِلکِی است.
کلکین در خراسان به پنجره کلکین میگویند این وازه از ایران باستان است و چند ابادی با نام کلکین داریم و چون منسوب به نی است وقلم هم که کلک میگویند یعنی نی و قایق هائی که با نی و پوست ومشک پرباد میساختند کلک یا کلکین بود و پنجره هم بدو سبب کلکین میگویند یک چون ان زمان شیشه کمتر کار برد داشت با نی پنجره را مشبک میکردند دوم اینکه حصیری از نی بر جلو ان می بافتند که درب های کرکره ای و خودکار برقی که پایین بالا می شود از روی ان نی های حصیری و کلکین ساخته شده و بدین سبب کلکین میگویند هیچ شکی نیست که فرهنگ کهن ما باهند که صد در صد وجه مشترک دارد بلکه با جامعه متمدن نیز در خیلی از واژگان تشریک مساعی دارند مانند بازار مادر پدر برادر در نام ها ابراهیم داوود موشا یا موسا نجمان مریم و داستان ادم و هوا و طوفان نوح در قران و تورات و انجیل رنگ علمی میگیرد اگر حقیت نبود این واژگان مشترک چکار میکند و ما در خراسان به بینی هم نوس میگوییم پس نباید بجرم هندی بودن کلکین اورا از واژگان پارسی جدا کنیم و کلکین نام دیگر پنجره می باشد
قلبکن چیزی که منظم بریده و کنده نمیشود و قلب و ناجور کنده میشود قلب کن نام دارد که در قدیم سوراخ و خوخه و پنجره ای که از دیوار خوانه قلب با کلنگ کنده میشد لذا به ان هم قلب کن میگفتند و بعد پنجره ها عمومیت همه را قلبکن میگفتند لذا قلب قلب را بر ر وی قلب سی گزار که نام بلقیس باشد درست است و غلبکن فرهنگ ها یک اشتباه بوده فراگیر شده است و لذا کجی قلاب هم به خاطر قلبی ان قلاب نامیده شده است و در خراسان اگر کسی جایش در یک ارتفاع خطر ناک جای مطمئن نباشد میگوید جایم قلب است سکه قلب است و دیگر هرچیز نا درست قلب نام دارد و حتی دل که قلب نامیده شده چون یک سطح هموار و ساف در او وجود ندارد
کلمات دیگر: