برابر پارسی : نماردن
اشاره کردن
برابر پارسی : نماردن
فارسی به انگلیسی
to point, to make a sign, to beckon, to refer
advert, gesticulate, hint, indicate, motion, refer, signal, touch, wave
فارسی به عربی
اشارة , تلميح , حرکة , دس , دل عليه , لمح , مسکن , وکزة
اشارة , تلمیح , حرکة , دس , دل علیه , لمح , مسکن , وکزة
( اشاره کردن (باسریادست ) ) اشر
( اشاره کردن (باسریادست ) ) اشر
مترادف و متضاد
نشان دادن، اشاره کردن، متوجه ساختن، گوشه دار کردن، تیز کردن، نوک گذاشتن، خاطر نشان کردن، نقطه گذاری کردن، نوک دار کردن
پیشنهاد کردن، اشاره کردن
اشاره کردن، ذکر کردن، نام بردن
اشاره کردن
اشاره کردن، پاراف کردن، امضاء کردن
اظهار کردن، اشاره کردن، مربوط بودن به، گریز زدن به
اشاره کردن، با ارنج زدن
اشاره کردن، داخل کردن، تلقین کردن، به اشاره فهماندن، بطور ضمنی فهماندن
اشاره کردن، رساندن، دلالت ضمنی کردن بر، اشاره داشتن بر
اشاره کردن، راهنمایی کردن، با چوب بیلیارد زدن، صف بستن
اشاره کردن، با اشاره صدا زدن
فرهنگ فارسی
اشارت کردن
پیشنهاد کاربران
اشاره داشتن بر/به
تلویح
ایما
1 ) hark back
اشاره داشتن
عطف دادن به
2 ) indicate
When specifically asked about the report, she indicated she had not read it
اشاره داشتن
عطف دادن به
2 ) indicate
When specifically asked about the report, she indicated she had not read it
کلمات دیگر: