کلمه جو
صفحه اصلی

ایستگاه فرعی

فارسی به انگلیسی

substation, whistle-stop

substation


مترادف و متضاد

substation (اسم)
شعبه، ایستگاه فرعی، خرده ایستگاه

wayside (اسم)
بندر، کنار جاده، ایستگاه فرعی

فرهنگ فارسی

ایستگاه ثابت هوانوردی که می‌تواند پیام‌ها و داده‌های رقمی را ارسال یا دریافت کند، اما آنها را تقویت نمی‌کند، مگر برای خدمات‌رسانی به ایستگاه‌های مشابه که ازطریق آن به یک مرکز ارتباطی وصل شده باشند


فرهنگستان زبان و ادب

{tributary station} [حمل ونقل هوایی] ایستگاه ثابت هوانوردی که می تواند پیام ها و داده های رقمی را ارسال یا دریافت کند، اما آنها را تقویت نمی کند، مگر برای خدمات رسانی به ایستگاه های مشابه که ازطریق آن به یک مرکز ارتباطی وصل شده باشند


کلمات دیگر: