مترادف مناصب : رتبه ها، درجه ها، منصب ها، مقامات
مناصب
مترادف مناصب : رتبه ها، درجه ها، منصب ها، مقامات
مترادف و متضاد
رتبهها، درجهها، منصبها، مقامات
فرهنگ فارسی
جمع منصب
( اسم ) جمع منصب رتبه ها درجه ها . یا ارباب ( اصحاب ) مناصب . درجه داران صاحب منصبان : [ قضارا سلطان در آخر عهد دولت خود جمله اصحاب مناصب دیوان قدیم را تبدیل و تغییر فرمود . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا. خاور . ۳۳ )
بدی آشکار کننده .
( اسم ) جمع منصب رتبه ها درجه ها . یا ارباب ( اصحاب ) مناصب . درجه داران صاحب منصبان : [ قضارا سلطان در آخر عهد دولت خود جمله اصحاب مناصب دیوان قدیم را تبدیل و تغییر فرمود . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا. خاور . ۳۳ )
بدی آشکار کننده .
فرهنگ معین
(مَ ص ) [ ع . ] (اِ. ) جِ منصب ، رتبه ها، درجه ها.
لغت نامه دهخدا
مناصب. [ م َ ص ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَنصِب. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). منصبها. رتبه ها و درجه ها. ( از ناظم الاطباء ) :
این مناصب که دیده ای جزوی است
کار کلی هنوز در قدر است.
نه در صدور بزرگان طمع برنجاند.
در نخستین پایه جاهت مناصب غرق شد
باش تا زین پس چه خواهد کرد فیض آسمان.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 310 ).
مناصب اعمال در نصاب استحقاق و استیهال مقرر گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 365 ). بعضی به مناصب بزرگ رسیدند و از نامداران آفاق گشتند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 28 ). مثار غل و غش نیست الا محبت دنیا و طلب حظوظ و مناصب آن. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 240 ). وجود تنازع و تمانع، مناصب و مطالب دنیوی [ است ] که بیشتر دلها به علت طلب آن معلول اند. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 14 ). آنگاه امیر چوپان... طایفه ای را از مناصب معزول ساخت. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 205 ).
- اصحاب ( ارباب ) مناصب ؛صاحبان درجه ها. دارندگان رتبه ها. درجه داران. صاحبان منصب : قضا را سلطان در آخر عهد دولت خود جمله اصحاب مناصب دیوان قدیم را تبدیل و تغییر فرمود. ( سلجوقنامه ظهیری ص 33 ). ثقةالملک و امیر عمید بزرگ را که از کبار اصحاب مناصب سمرقند بودند به تحصیل آن نامزد... کرد ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج ص 96 ).
|| ج ِ مِنصَب. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به همین کلمه شود.
مناصب.[ م ُ ص ِ ] ( ع ص ) بدی آشکار کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مناصبة شود.
این مناصب که دیده ای جزوی است
کار کلی هنوز در قدر است.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 60 ).
نه در مناصب اقران حسد بیازاردنه در صدور بزرگان طمع برنجاند.
انوری ( ایضاً ص 144 ).
در دولت خسرو ملک آسایشها دید و مناصب خطیر را متقلد شد. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 96 ).در نخستین پایه جاهت مناصب غرق شد
باش تا زین پس چه خواهد کرد فیض آسمان.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 310 ).
مناصب اعمال در نصاب استحقاق و استیهال مقرر گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 365 ). بعضی به مناصب بزرگ رسیدند و از نامداران آفاق گشتند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 28 ). مثار غل و غش نیست الا محبت دنیا و طلب حظوظ و مناصب آن. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 240 ). وجود تنازع و تمانع، مناصب و مطالب دنیوی [ است ] که بیشتر دلها به علت طلب آن معلول اند. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 14 ). آنگاه امیر چوپان... طایفه ای را از مناصب معزول ساخت. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 205 ).
- اصحاب ( ارباب ) مناصب ؛صاحبان درجه ها. دارندگان رتبه ها. درجه داران. صاحبان منصب : قضا را سلطان در آخر عهد دولت خود جمله اصحاب مناصب دیوان قدیم را تبدیل و تغییر فرمود. ( سلجوقنامه ظهیری ص 33 ). ثقةالملک و امیر عمید بزرگ را که از کبار اصحاب مناصب سمرقند بودند به تحصیل آن نامزد... کرد ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج ص 96 ).
|| ج ِ مِنصَب. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به همین کلمه شود.
مناصب.[ م ُ ص ِ ] ( ع ص ) بدی آشکار کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مناصبة شود.
مناصب . [ م َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ مَنصِب . (آنندراج ) (اقرب الموارد). منصبها. رتبه ها و درجه ها. (از ناظم الاطباء) :
این مناصب که دیده ای جزوی است
کار کلی هنوز در قدر است .
نه در مناصب اقران حسد بیازارد
نه در صدور بزرگان طمع برنجاند.
در دولت خسرو ملک آسایشها دید و مناصب خطیر را متقلد شد. (لباب الالباب چ نفیسی ص 96).
در نخستین پایه ٔ جاهت مناصب غرق شد
باش تا زین پس چه خواهد کرد فیض آسمان .
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 310).
مناصب اعمال در نصاب استحقاق و استیهال مقرر گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 365). بعضی به مناصب بزرگ رسیدند و از نامداران آفاق گشتند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 28). مثار غل و غش نیست الا محبت دنیا و طلب حظوظ و مناصب آن . (مصباح الهدایه چ همایی ص 240). وجود تنازع و تمانع، مناصب و مطالب دنیوی [ است ] که بیشتر دلها به علت طلب آن معلول اند. (مصباح الهدایه ایضاً ص 14). آنگاه امیر چوپان ... طایفه ای را از مناصب معزول ساخت . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 205).
- اصحاب (ارباب ) مناصب ؛صاحبان درجه ها. دارندگان رتبه ها. درجه داران . صاحبان منصب : قضا را سلطان در آخر عهد دولت خود جمله ٔ اصحاب مناصب دیوان قدیم را تبدیل و تغییر فرمود. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 33). ثقةالملک و امیر عمید بزرگ را که از کبار اصحاب مناصب سمرقند بودند به تحصیل آن نامزد... کرد (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج ص 96).
|| ج ِ مِنصَب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمه شود.
این مناصب که دیده ای جزوی است
کار کلی هنوز در قدر است .
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 60).
نه در مناصب اقران حسد بیازارد
نه در صدور بزرگان طمع برنجاند.
انوری (ایضاً ص 144).
در دولت خسرو ملک آسایشها دید و مناصب خطیر را متقلد شد. (لباب الالباب چ نفیسی ص 96).
در نخستین پایه ٔ جاهت مناصب غرق شد
باش تا زین پس چه خواهد کرد فیض آسمان .
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 310).
مناصب اعمال در نصاب استحقاق و استیهال مقرر گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 365). بعضی به مناصب بزرگ رسیدند و از نامداران آفاق گشتند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 28). مثار غل و غش نیست الا محبت دنیا و طلب حظوظ و مناصب آن . (مصباح الهدایه چ همایی ص 240). وجود تنازع و تمانع، مناصب و مطالب دنیوی [ است ] که بیشتر دلها به علت طلب آن معلول اند. (مصباح الهدایه ایضاً ص 14). آنگاه امیر چوپان ... طایفه ای را از مناصب معزول ساخت . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 205).
- اصحاب (ارباب ) مناصب ؛صاحبان درجه ها. دارندگان رتبه ها. درجه داران . صاحبان منصب : قضا را سلطان در آخر عهد دولت خود جمله ٔ اصحاب مناصب دیوان قدیم را تبدیل و تغییر فرمود. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 33). ثقةالملک و امیر عمید بزرگ را که از کبار اصحاب مناصب سمرقند بودند به تحصیل آن نامزد... کرد (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج ص 96).
|| ج ِ مِنصَب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمه شود.
مناصب .[ م ُ ص ِ ] (ع ص ) بدی آشکار کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به مناصبة شود.
فرهنگ عمید
= منصب
منصب#NAME?
کلمات دیگر: