ذنب
گناه ورزیدن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
خطا کردن، گناه ورزیدن، معصیت کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) مرتکب گناه شدن ارتکاب جرمی کردن خطا کردن بزه کردن .
گناه کردن . عنت .
گناه کردن . عنت .
لغت نامه دهخدا
گناه ورزیدن. [ گ ُ وَ دَ ] ( مص مرکب ) گناه کردن. عَنَت. ( منتهی الارب ). رجوع به گناه و گناه کردن شود.
کلمات دیگر: