elastic, resilient, rubbery, springy, stretchy, tensile
کشسان
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
شریط مطاطی
مترادف و متضاد
فنری، کشسان، قابل ارتجاع، کش دار، مرتجع، سبک روح
فرهنگستان زبان و ادب
{elastic} [ژئوفیزیک] ویژگی ماده ای که پس از حذف نیروهای وارد بر آن به شکل و اندازۀ اول برگردد
واژه نامه بختیاریکا
جِها؛ جَر
پیشنهاد کاربران
هر چیز که دارای گرایش به بازگشت به حالت نخستین باشد، انعطاف پذیر، ( به انگلیسی :elastic )
بسان کش بودن
کلمات دیگر: