ترنح
گوش بزنگی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک
نوسان، امادگی، گوش بزنگی، شکست فاحش، چرخش ناگهانی کشتی بیک سو
دانشنامه عمومی
یکی از چهار کارکرد مهم توجه در روان شناسی شناختی
کلمات دیگر: