عین الشمس
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
عقیق
مترادف و متضاد
عقیق، عین الهر، عین الشمس، عین الشمس، شیشه شیری رنگ
عقیق، عین الهر، عین الشمس، عین الشمس، شیشه شیری رنگ
گل افتاب گردان، عین الشمس
گل افتاب گردان، عین الشمس، عین الشمس، گل افتاب پرست
گل افتاب گردان، عین الشمس، عین الشمس، گل افتاب پرست
عین الشمس
فرهنگ فارسی
بنت احمد بن ابی الفرج اصفهانی زنی فقیه بود و حدیث را از جدش مطهر بن عبدالواحد و از اسماعیل بن اخشید شنید
لغت نامه دهخدا
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ]( ع اِ مرکب ) چشمه آفتاب. قرص خورشید. رجوع به عین شود. || عین الهر، که یکی از احجار نفیسه باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به عین الهر شود.
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) عین شمس. رجوع به عین شمس شود.
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) بنت ابی سعیدبن حسن. زنی محدث بود، و محمد الوانی کتاب معجم ابوبکر محمدبن ابراهیم مغربی را از وی شنیده است. ( از اعلام النساء ).
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) بنت احمدبن ابی الفرج اصفهانی. زنی فقیه بود، و حدیث را از جدش مطهربن عبدالواحد و از اسماعیل بن اخشید شنید. و حافظ ابوالقاسم بن عساکر از وی نقل کرده است. وی به سال 610 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام النساء از التحبر سمعانی و شذرات الذهب و تاج العروس ).
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) عین شمس. رجوع به عین شمس شود.
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) بنت ابی سعیدبن حسن. زنی محدث بود، و محمد الوانی کتاب معجم ابوبکر محمدبن ابراهیم مغربی را از وی شنیده است. ( از اعلام النساء ).
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) بنت احمدبن ابی الفرج اصفهانی. زنی فقیه بود، و حدیث را از جدش مطهربن عبدالواحد و از اسماعیل بن اخشید شنید. و حافظ ابوالقاسم بن عساکر از وی نقل کرده است. وی به سال 610 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام النساء از التحبر سمعانی و شذرات الذهب و تاج العروس ).
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ] (اِخ ) بنت ابی سعیدبن حسن . زنی محدث بود، و محمد الوانی کتاب معجم ابوبکر محمدبن ابراهیم مغربی را از وی شنیده است . (از اعلام النساء).
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ] (اِخ ) بنت احمدبن ابی الفرج اصفهانی . زنی فقیه بود، و حدیث را از جدش مطهربن عبدالواحد و از اسماعیل بن اخشید شنید. و حافظ ابوالقاسم بن عساکر از وی نقل کرده است . وی به سال 610 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام النساء از التحبر سمعانی و شذرات الذهب و تاج العروس ).
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ] (اِخ ) عین شمس . رجوع به عین شمس شود.
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ](ع اِ مرکب ) چشمه ٔ آفتاب . قرص خورشید. رجوع به عین شود. || عین الهر، که یکی از احجار نفیسه باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عین الهر شود.
کلمات دیگر: