امتداد
کش اوردن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
منبسط کردن، کشیدن، بسط دادن، طولانی کردن، امتداد دادن، کش دادن، کش امدن، کش اوردن، گشاد شدن
لغت نامه دهخدا
( کش آوردن ) کش آوردن. [ ک َ / ک ِ وَ دَ ] ( مص مرکب ) کشیدن. امتداد دادن. ( یادداشت مؤلف ). طولانی کردن. ممتد کردن. ( یادداشت مؤلف ). || کشدار کردن. بحالت کش آمدگی درآوردن. || منجر کردن. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: