کلمه جو
صفحه اصلی

متشکر


مترادف متشکر : سپاسگزار، شکرگزار، ممنون، وام دار

برابر پارسی : سپاسگزار، سپاسمند

فارسی به انگلیسی

appreciative, grateful, thankful

thankful, grateful


فارسی به عربی

متشکر , ممتن

عربی به فارسی

سپاسگزار , متشکر , ممنون , شاکر


مترادف و متضاد

grateful (صفت)
قدردان، سپاسگزار، ممنون، حق شناس، متشکر، نمک شناس

thankful (صفت)
سپاسگزار، ممنون، متشکر، شاکر

سپاسگزار، شکرگزار، ممنون، وام‌دار


فرهنگ فارسی

سپاس دارنده، سپاسگزار
( اسم ) سپاس دارنده شکر کننده سپاسدار سپاسگزار جمع : متشکرین .

فرهنگ معین

(مُ تَ شَ کِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) سپاس دار، شکرگزار، آن که تشکر می کند و سپاس به جا می آورد.

لغت نامه دهخدا

متشکر. [ م ُ ت َ ش َک ْ ک ِ ] ( ع ص ) سپاسداری کننده. ( آنندراج ). سپاسدار. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تشکر شود.

فرهنگ عمید

۱. سپاس گزار.
۲. (شبه جمله ) [عامیانه] سپاسگزارم، ممنونم.

فرهنگ فارسی ساره

سپاسمند، سپاسگزار


پیشنهاد کاربران

ممنون ، خیلی سپاسگزارم ، دست درد نکنه ،


کلمات دیگر: