کشتی رانی کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ابحر
مترادف و متضاد
هدایت کردن، کشتیرانی کردن
لغت نامه دهخدا
کشتی رانی کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ] ( مص مرکب ) دریانوردی کردن. ملاحة. ( منتهی الارب ).
- امثال :
در هر رودی کشتی رانی نتوان کرد.
- امثال :
در هر رودی کشتی رانی نتوان کرد.
کلمات دیگر: