کلمه جو
صفحه اصلی

گوش دادن به

فارسی به عربی

اسمع

مترادف و متضاد

hear (فعل)
پذیرفتن، درک کردن، گوش کردن، استماع کردن، گوش دادن به، شنیدن، اطاعت کردن

harken (فعل)
استماع کردن، گوش دادن به، گوش کردن به، بگوش دل پذیرفتن

hearken (فعل)
استماع کردن، گوش دادن به، گوش کردن به، بگوش دل پذیرفتن


کلمات دیگر: