مترادف متکی : دل گرم، مستظهر، معتمد، پشتگرم، تکیه زده
برابر پارسی : استوار
based, relying, [o.s.] leaning
reliant
دلگرم، مستظهر، معتمد، پشتگرم
تکیهزده
۱. دلگرم، مستظهر، معتمد، پشتگرم
۲. تکیهزده
متکی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب است به متک که نام اجدادی است . (الانساب سمعانی ).
متکی . [ م ُ ] (اِ) شیرین بیان . (گیاه شناسی گل گلاب ص 221). گیاهی است از تیره ٔ سبزی آساها که در حقیقت یکی ازگونه های شیرین بیان است . میجر. شیرین بیان . (از فرهنگ فارسی معین ). به لغت مردم کرمان گیاهی که ریشه ٔ آن را شیرین بیان و ملهتی و به تازی اصل السوس گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به سوس و اصل السوس شود.
سوزنی .
مولوی (مثنوی چ خاور ص 161).
مولوی .
استوار