مترادف متزلزل کردن : بی ثبات کردن، ناامن کردن، لرزاندن، به جنبش درآوردن، به لرزه انداختن، سست کردن
متزلزل کردن
مترادف متزلزل کردن : بی ثبات کردن، ناامن کردن، لرزاندن، به جنبش درآوردن، به لرزه انداختن، سست کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
غیر مستقر
مترادف و متضاد
تکان دادن، اشفتن، جنباندن، لرزیدن، بهم زدن، تکان خوردن، لرزش داشتن، متزلزل کردن
بیثبات کردن
ناامن کردن
لرزاندن، بهجنبش درآوردن، به لرزه انداختن
سست کردن
۱. بیثبات کردن
۲. ناامن کردن
۳. لرزاندن، بهجنبش درآوردن، به لرزه انداختن
۴. سست کردن
کلمات دیگر: