صراف
عوض کننده
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
صراف، تغییر دهنده، عوض کننده
لغت نامه دهخدا
عوض کننده. [ ع ِ وَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه کسی یا چیزی را تعویض کند.( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عوض و عوض کردن شود.
- عوض کننده قراول ؛ ( اصطلاح نظامی ) پاس بخش. ( از فرهنگ فارسی معین ). آنکه نگهبان را ازنگهبانی برگیرد و دیگری بجای او گمارد.
- عوض کننده قراول ؛ ( اصطلاح نظامی ) پاس بخش. ( از فرهنگ فارسی معین ). آنکه نگهبان را ازنگهبانی برگیرد و دیگری بجای او گمارد.
کلمات دیگر: