گوشک
فارسی به انگلیسی
earlet, auricle, peg or key
ear, ear earlobe, ear lobe
فارسی به عربی
عروة , نکاف
مترادف و متضاد
تیر، اویزه، کودن، ادم کله خر، گوش پوش، پس زدن دهنه اسب، گوشک، دیرک، قالب زدن، هر عضو جلو امده چیزی
گوشک
گوشک، اریون، التهاب غدد بناگوشی
فرهنگ فارسی
( اسم ) کاخ قصر .
در تداول مردم جندق ته شاخه درخت خرما بعد از بریدن شاخه .
در تداول مردم جندق ته شاخه درخت خرما بعد از بریدن شاخه .
لغت نامه دهخدا
گوشک. [ ش َ ] ( اِ مصغر ) ( مرکب از: گوش + ک پسوند تصغیر و شباهت ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). گوش خرد. گوش کوچک. تصغیر گوش باشد که به عربی اذن خوانند. || دو گوشت پاره ای را گویند که بر سر حلقوم آدمی که مجرای طعام است می باشد و آن را به عربی لوزتان خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). ملازه که از کام فرود آمده باشد. ( رشیدی ). و در فرهنگ دو گوشت پاره مانند دو بادام که درون دهن بر سر حلقوم می باشد و به تازی لوزتان خوانند. ( رشیدی ). || و صاحب ملازه را نیز گویند و او را کام فرود آمده هم می گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). || گوشه اندام زن. ( رشیدی ).
گوشک. [ گ َ وِ ] ( اِ ) در تداول مردم جندق ، ته شاخه درخت خرما بعد از بریدن شاخه. ( فرهنگ نظام ).
گوشک. [ گ َ وِ ] ( اِ ) در تداول مردم جندق ، ته شاخه درخت خرما بعد از بریدن شاخه. ( فرهنگ نظام ).
گوشک . [ ش َ ] (اِ مصغر) (مرکب از: گوش + ک پسوند تصغیر و شباهت ) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گوش خرد. گوش کوچک . تصغیر گوش باشد که به عربی اذن خوانند. || دو گوشت پاره ای را گویند که بر سر حلقوم آدمی که مجرای طعام است می باشد و آن را به عربی لوزتان خوانند. (برهان ) (آنندراج ). ملازه که از کام فرود آمده باشد. (رشیدی ). و در فرهنگ دو گوشت پاره مانند دو بادام که درون دهن بر سر حلقوم می باشد و به تازی لوزتان خوانند. (رشیدی ). || و صاحب ملازه را نیز گویند و او را کام فرود آمده هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). || گوشه ٔ اندام زن . (رشیدی ).
گوشک . [ گ َ وِ ] (اِ) در تداول مردم جندق ، ته شاخه ٔ درخت خرما بعد از بریدن شاخه . (فرهنگ نظام ).
گویش مازنی
/goshek/ از انواع قارچ
از انواع قارچ
پیشنهاد کاربران
گوشک. ( "ش" با آوای زیر، "ک" با آوای زیر ) ، ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، قارچ.
[ شَ ]؛ گوشک یا قوشک در زبان تاپوری ( طبری ) به معنای قارچ می باشد.
کلمات دیگر: