فلو
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فلو. [ ] ( اِ ) نارمشک است ، و هزارچشان را نیز نامند. ( فهرست مخزن الادویه ). هزارچشان. هزارفشان. نارمشک. رجوع به این کلمات شود.
فلو. [ ف ِل ْوْ ] ( ع اِ ) خرکره و اسب کره یکساله یا ازشیربازکرده. ج ، افلاء. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مؤنث آن فلوة است. ( اقرب الموارد ). رجوع به فِلْوة شود.
فلو. [ف َ ل ُوو / ف ُ ل ُوو ] ( ع اِ ) خرکره و اسب کره یکساله یا ازشیربازکرده. ج ، فَلاوی ̍. ( منتهی الارب ). ج ، فلاوی ، افلاء. مؤنث آن فَلُوّة است. ( از اقرب الموارد ).
فلو. [ ف ُ ل ُوو ] ( ع اِ ) ج ِ فلاة. ( منتهی الارب ).
فلو. [ ] (اِ) نارمشک است ، و هزارچشان را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). هزارچشان . هزارفشان . نارمشک . رجوع به این کلمات شود.
فلو. [ ف َل ْوْ ] (ع مص ) باز کردن کودک را از شیر، یا جدا نمودن آن را و دور داشتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). از شیر باز کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || زدن کسی را به شمشیر یابر سر کسی زدن شمشیر را. (منتهی الارب ). زدن کسی را به شمشیر. (اقرب الموارد). شمشیر بر سر زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سفر کردن . || عاقل گردیدن بعدِ نادانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پروردن . (تاج المصادر بیهقی ).
فلو. [ ف ِل ْوْ ] (ع اِ) خرکره و اسب کره ٔ یکساله یا ازشیربازکرده . ج ، افلاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث آن فلوة است . (اقرب الموارد). رجوع به فِلْوة شود.
فلو. [ ف ُ ل ُوو ] (ع اِ) ج ِ فلاة. (منتهی الارب ).
فلو. [ف َ ل ُوو / ف ُ ل ُوو ] (ع اِ) خرکره و اسب کره ٔ یکساله یا ازشیربازکرده . ج ، فَلاوی ̍. (منتهی الارب ). ج ، فلاوی ، افلاء. مؤنث آن فَلُوّة است . (از اقرب الموارد).
دانشنامه عمومی
JP ۱۱ مه، ۲۰۰۷
NA ۲۲ فوریه، ۲۰۰۷
EU ۲۳ مارس، ۲۰۰۷
پلی استیشن ۳
فلو در دو هفته اول انتشار در اینترنت توانست بیش ۳۵۰٬۰۰۰ بار دانلود شود و تا سال ۲۰۰۸ توسط ۴ میلیون نفر دانلود و بازی شده است. نسخه پلی استیشن ۳ آن در سال ۲۰۰۷، عنوان بیشترین دانلود را از طریق پی اس ان به خود اختصاص داد. فلو در مه ۲۰۰۶ به عنوان بازی اینترنتی ماه توسط مجله اج برگزیده شد، در همان سال از دید وب گاه جی ایزگیمز به عنوان بهترین بازی آنلاین رایگان برگزیده شد.
دانشنامه اسلامی
معنی لَوْلَا: اگر نبود - چرا نشد (در عباراتی نظیر "وَلَوْلَا دَفْعُ ﭐللَّهِ ﭐلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ " معنی اگر نبود می دهد وقتی در ترکیب با فعل بیاید معنی چرا نشد یا چرا می دهد مثل "وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ ﭐللَّهُ ":چرا وقتی به باغ خ...
ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)
لو (۲۷۶ بار)
لو دارای اقسامی است: 1- مفید شرطیت است میان دو جمله و دلالت بر امتناع جواب دارد به جهت امتناع شرط و شرطیت در ماضی است مثل .اگر در زمین و آسمانها خدایانی غیر از خدا بود هر آینه فاسد میشدند. فاسد نشدهاند زیرا غیر از خدا، خدایانی نبوده است.و اغلب در جواب آن لام آید چنانکه گذشت و گاهی بدون لام باشد مثل . 2- حرف مصدری مثل «اَنْ» مصدریه و بیشتر بعد از کلمه «وَدَّ - یَوَدُّ» آید مثل . . که در هر دو به معنی ان مصدریه است یعنی دوست میداند اینکه مداهنه کنی مداهنه کنند. 3- به معنی تَمَنّی (ایکاش) مثل . ای کاش ببینی آنگاه که ستمکاران نزد پروردگارشان نگاه داشته شدهاند.