مترادف قناد : حلواساز، حلوایی، شکرریز، شیرینی پز، شیرینی فروش
قناد
مترادف قناد : حلواساز، حلوایی، شکرریز، شیرینی پز، شیرینی فروش
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
حلوانی
مترادف و متضاد
قناد، شیرینی فروش
حلواساز، حلوایی، شکرریز، شیرینیپز، شیرینیفروش
فرهنگ فارسی
قندساز، شکرری ، شیرینی فروش
ابو اسامه جد عمرو بن حماد بن طلحه از راویان است .
ابو اسامه جد عمرو بن حماد بن طلحه از راویان است .
فرهنگ معین
(قَ نّ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) ۱ - قندساز، حلواساز. ۲ - شیرینی پز.
لغت نامه دهخدا
قناد. [ ق َن ْ نا ] ( از ع ، ص ،اِ ) قندساز و حلوایی. ( آنندراج ). قندریز. شیرینی ساز. ( یادداشت مؤلف ). شیرینی فروش. شیرینی پز. شکرریز.
- قنادخانه ؛ جائی که قندسازان در آنجا قند سازند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
قناد. [ ق َ ] ( اِخ ) موضعی است در مشرق واسط. ( منتهی الارب ). و نصر گوید: آن نزدیک حوز است. ( معجم البلدان ).
قناد. [ ق َن ْ نا ] ( اِخ ) ابواسامة جد عمروبن حمادبن طلحة از راویان است. ( از لباب الانساب ).
- قنادخانه ؛ جائی که قندسازان در آنجا قند سازند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
قناد. [ ق َ ] ( اِخ ) موضعی است در مشرق واسط. ( منتهی الارب ). و نصر گوید: آن نزدیک حوز است. ( معجم البلدان ).
قناد. [ ق َن ْ نا ] ( اِخ ) ابواسامة جد عمروبن حمادبن طلحة از راویان است. ( از لباب الانساب ).
قناد. [ ق َ ] (اِخ ) موضعی است در مشرق واسط. (منتهی الارب ). و نصر گوید: آن نزدیک حوز است . (معجم البلدان ).
قناد. [ ق َن ْ نا ] (اِخ ) ابواسامة جد عمروبن حمادبن طلحة از راویان است . (از لباب الانساب ).
قناد. [ ق َن ْ نا ] (از ع ، ص ،اِ) قندساز و حلوایی . (آنندراج ). قندریز. شیرینی ساز. (یادداشت مؤلف ). شیرینی فروش . شیرینی پز. شکرریز.
- قنادخانه ؛ جائی که قندسازان در آنجا قند سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
فرهنگ عمید
شیرینی فروش، شیرینی پز.
دانشنامه عمومی
قناد، روستایی از توابع بخش روداب شهرستان نرماشیر و در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان روداب شرقی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۲۰ نفر (۱۵۱خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان روداب شرقی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۲۰ نفر (۱۵۱خانوار) بوده است.
wiki: قناد
جدول کلمات
شیرینی فروش
پیشنهاد کاربران
شیرینی فروش. شخصی که شیرینی میفروشد
کندور ( kandvar ) ، پانیذور
کندوری= قنادی
کنداب = آب قند
کاخ کند = قصر قند
کندوری= قنادی
کنداب = آب قند
کاخ کند = قصر قند
کلمات دیگر: