کلمه جو
صفحه اصلی

متوجه کردن


مترادف متوجه کردن : آگاه کردن، فهماندن، هشیار ساختن، حالی کردن، متوجه ساختن، متمرکز ساختن، معطوف کردن، معطوف ساختن

برابر پارسی : آگاه کردن

فارسی به انگلیسی

aim, direct, set, shift, turn

فارسی به عربی

اعر , حول

مترادف و متضاد

آگاه کردن، فهماندن، هشیار ساختن، حالی کردن، متوجه ساختن


متمرکز ساختن، معطوف کردن، معطوف ساختن


address (فعل)
مخاطب ساختن، درست کردن، خطاب کردن، نشانی دادن، قراول رفتن، دستور دادن، اداره کردن، عنوان نوشتن، سخن گفتن، متوجه کردن

arrest attention (فعل)
متوجه کردن

۱. آگاه کردن، فهماندن، هشیار ساختن، حالی کردن، متوجه ساختن
۲. متمرکز ساختن، معطوف کردن، معطوف ساختن


پیشنهاد کاربران

مترادف، متوجه ساختن، معطوف ساختن

متوجه ساختن

متوجه داشتن


کلمات دیگر: