گوش بریدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
صوف
مترادف و متضاد
لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - قطع کردن گوش کسی . ۲ - بحیله پول و مال دیگری را گرفتن مغبون کردن در معامله : پس این دو برادر هم گوش ترا بریده اند ?
فرهنگ معین
(بُ دَ ) (مص م . ) (عا. ) با حیله و نیرنگ از کسی پول گرفتن .
لغت نامه دهخدا
گوش بریدن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) قطع کردن گوش. || قرض کردن به دسیسه به قصد پس ندادن. رجوع به گوش بر و گوش بری شود.
گویش بختیاری
گوش بریدن، بریدن نوک گوش خرى که به مزرعه دیگران خسارت زند، بریدن نوکِ گوشِ گوسفند براى نشان کردن، بریدن نیمى از هر دو گوش سگ براى اینکه به افراد ناشناس پارس و حمله کند.
کلمات دیگر: