گوشه دار
فارسی به انگلیسی
angular, cornered
فارسی به عربی
جارح , زاوی , محزن , مربع , میل
مترادف و متضاد
نوک دار، تیز، گوشه دار
گوشه دار، منصف، حسابی، منظم، برابر، چهار گوش، مربع، راست حسینی، جذر، چارگوش
زاویه ای، گوشه دار، گوشه ای، لاغر
گوشه دار
زننده، گوشه دار، جگرسوز، نیش دار
گوشه دار، گزنده، خوش طعم، خوش مزه، تند و با مزه
زننده، تیز، گوشه دار، تند و تلخ، نیش دار
تند، زننده، نوک تیز، تیز، گوشه دار، پر ادویه
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنچه دارای گوشه است زاویه دار . ۲ - آمیخته بطعن و طنز کنایه آمیز . ۳ - گوشه نشین منزوی : که از گوشه داران درین گوشه کیست ? که بر ماتم آرزو ها گریست ? ( شرفنام. نظامی )
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص مر. ) ۱ - سخن همراه با طعنه و کنایه . ۲ - زاویه دار.
لغت نامه دهخدا
گوشه دار. [ ش َ / ش ِ ] ( نف مرکب ) زاویه دار. ( ناظم الاطباء ). که گوشه دارد. که دارای گوشه است. || کنایه آمیز. طعن آمیز. آمیخته به طعن و کنایه : حرفهای گوشه دار. || گوشه نشین. منزوی. مقیم کنج عزلت :
که از گوشه داران در این گوشه کیست
که بر ماتم آرزوها گریست.
که از گوشه داران در این گوشه کیست
که بر ماتم آرزوها گریست.
نظامی ( شرفنامه ص 318 ).
فرهنگ عمید
۱. آنچه گوشه یا زاویه دارد.
۲. [عامیانه، مجاز] سخن آمیخته به طعنه.
۳. [قدیمی، مجاز] گوشه نشین: که از گوشه داران در این گوشه کیست / که بر ماتم آرزوها گریست (نظامی۵: ۹۰۱ ).
۲. [عامیانه، مجاز] سخن آمیخته به طعنه.
۳. [قدیمی، مجاز] گوشه نشین: که از گوشه داران در این گوشه کیست / که بر ماتم آرزوها گریست (نظامی۵: ۹۰۱ ).
کلمات دیگر: