قلم تراش
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مطواة
مترادف و متضاد
بازو بسته شونده، چاقوی بزرگ جیبی، بدنبال، تا شو، قلمتراش
قلمتراش، چاقوی کوچک جیبی
فرهنگ فارسی
( صفت اسم )چاقویی کوچک که بدان سر قلم را تراشند : اما به شرطی که مناظره به مقدمات علمی باشد نه به شمشیر و بوکده و قلمتراش ...
فرهنگ معین
( ~ . تَ ) (اِمر. ) چاقوی کوچک جیبی جهت تراشیدن قلم .
لغت نامه دهخدا
قلم تراش. [ ق َ ل َ ت َ ] ( اِ مرکب ) نوعی از کارد درازدسته که بدان قلم تراشند. چاقو و گزلکی که بدان قلم و جز آن میتراشند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قسمی چاقوی ظریف که قلم های نیی را با آن میتراشند :
الماس قلمتراش و ملماس قلم
انقاس مداد و نام جنسش حبر است.
از همدمان خانه یکی در امان مباش.
الماس قلمتراش و ملماس قلم
انقاس مداد و نام جنسش حبر است.
نصاب.
بنگر قلمتراش چه با خامه میکنداز همدمان خانه یکی در امان مباش.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
قلمتراش قلم برگرفت و من عن کرد.ایرج میرزا.
فرهنگ عمید
چاقوی کوچکی که با آن سر قلم را می تراشند.
کلمات دیگر: