مترادف سحق : ساییدن، مالیدن، نرم کردن
سحق
مترادف سحق : ساییدن، مالیدن، نرم کردن
مترادف و متضاد
۱. ساییدن
۲. مالیدن
۳. نرم کردن
فرهنگ فارسی
دوری بعد
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
سحق. [ س ُ ] ( ع مص ) دور شدن. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( اقرب الموارد ) : فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لاصحاب السعیر. ( قرآن 11/67 ).
سحق. [ س ُ / س ُ ح ُ ] ( ع اِمص )دوری. ( منتهی الارب ) ( دهار ). بعد. ( اقرب الموارد ).
سحق . [ س َ ] (ع مص ) سودن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). سودن و سائیدن . (غیاث ).سائیدن . (دهار). بسودن . (المصادر زوزنی ). || کوفتن یا ریزه ریزه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت کوفتن . (اقرب الموارد). || ستردن سر کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جاری گردانیدن چشم اشک را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || محو و ناپدید کردن آثار رفتن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کهنه گردانیدن جامه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کشتن .(منتهی الارب ). کشتن شپش را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کهنه شدن جامه . (منتهی الارب ). || سخت دویدن ستور یا پویه رفتن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ساحقه شود. || (اصطلاح تصوف ) بمعنای محو. و مراد از سحق محو عین ذات است . و مراد از محق ، محو اعیان صفاتست و مراد از طمس ، محو آثارصفات و ذات . (نفایس الفنون ). یعنی از میان رفتن و در اصطلاح بی خودی بنده است در جنب قهاریت حق . (فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی ). || (اِ) جامه ٔ کهنه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ابر تنک . (منتهی الارب ). || نشانه ٔ ریش پشت شتر، که به شده و جای آن سپید باشد. (ذیل اقرب الموارد).
سحق . [ س ُ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (اقرب الموارد) : فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لاصحاب السعیر. (قرآن 11/67).
سحق . [ س ُ / س ُ ح ُ ] (ع اِمص )دوری . (منتهی الارب ) (دهار). بعد. (اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
۲. ریز ریز کردن.
۳. هلاک کردن.
دانشنامه اسلامی
(به ضمّ س) دوری و فتح آن به شدّت کوبیدن و از بین بردن است در اقرب گوید «سحقه سحقاً: دقّ اشد الدقّ» صحاح گوید: «السحق البعد» . «سحقاً» مفعول است به فعل محذوف اسحقهم اللّه یعنی: دوری باد از رحمت خدا بهاهل سعیر . سحیق به معنی مسحوق و مکان دور است یعنی هر که به خدا شرک ورزد گوئی از آسمان افتاده و مرغ (لشخوار) او را به سرعت میگیرد و یا در باد به مکان دورش میبرد یعنی رشتهاش از خدا بریده و به خود واگذاشته است.