مترادف سایه گستردن : سایه افکندن، سایه انداختن، سایه کردن، پوشاندن، پنهان کردن، تحت حمایت قراردادن
سایه گستردن
مترادف سایه گستردن : سایه افکندن، سایه انداختن، سایه کردن، پوشاندن، پنهان کردن، تحت حمایت قراردادن
مترادف و متضاد
۱. سایه افکندن، سایه انداختن، سایه کردن
۲. پوشاندن، پنهان کردن
۳. تحت حمایت قراردادن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - سایه خود را منبسط کردن . ۲ - دیگران را تحت حمایت خود گرفتن . ۳ - پوشانیدن پنهان ساختن .
لغت نامه دهخدا
سایه گستردن. [ ی َ / ی ِ گ ُ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) سایه دادن. سایه انداختن :
پلنگش بدی کاشکی مام و باب
مگر سایه گستردیش زآفتاب.
ز شبگیر تا سایه گسترد هور
همی این بر آن آن برین کرد زور.
چون تو درخت دلستان تازه بهار گلفشان
حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری.
چنان سایه گسترد بر عالمی
که زالی نیندیشد از رستمی.
پلنگش بدی کاشکی مام و باب
مگر سایه گستردیش زآفتاب.
فردوسی.
|| نیم روز. زوال آفتاب از نصف النهار : ز شبگیر تا سایه گسترد هور
همی این بر آن آن برین کرد زور.
فردوسی.
|| کنایه از التفات نمودن. ( برهان ) ( آنندراج ). توجه کردن. مراقبت : چون تو درخت دلستان تازه بهار گلفشان
حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری.
سعدی ( طیبات ).
رجوع به سایه شود. || عدل گستردن. عدل کردن : چنان سایه گسترد بر عالمی
که زالی نیندیشد از رستمی.
سعدی ( بوستان ).
|| پوشانیدن و پنهان ساختن. || ندیدن. || بستن. || بد گفتن. ( برهان ) ( آنندراج ).کلمات دیگر: