کلمه جو
صفحه اصلی

ساقط کردن


مترادف ساقط کردن : برانداختن، برکنار کردن، معزول کردن، افکندن، سقط کردن، از بین بردن، زایل کردن

برابر پارسی : برکنار کردن، سرنگون کردن

فارسی به انگلیسی

to render null, to invalidate, to deprive or bereave

مترادف و متضاد

۱. برانداختن، برکنار کردن، معزول کردن
۲. انداختن، افکندن، سقط کردن، از بین بردن، زایل کردن


برانداختن، برکنار کردن، معزول کردن


انداختن، افکندن، سقط کردن، از بین بردن، زایل کردن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - افکنده دور افکندن چیزی. ۲ - کسی که کسی را ازشغل خود برکنار کردن .

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - افکندن . ۲ - کسی را از شغل خود برکنار کردن .

لغت نامه دهخدا

ساقط کردن.[ ق ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) افکندن. فکندن. انداختن. بینداختن. ساقط گردانیدن. رجوع به ساقط و اسقاط شود.

واژه نامه بختیاریکا

گُمبَل کردِن

پیشنهاد کاربران

به زیر کشیدن


کلمات دیگر: