کلمه جو
صفحه اصلی

شهادت دادن


برابر پارسی : گواهی دادن، گواه دادن

فارسی به انگلیسی

affirm, attest, certify, testify, witness, to witness, to bear witness(to), to give evidence(of), to profess(ones faith)

to witness, to bear witness(to), to give evidence(of), to profess(one's faith)


affirm, attest, certify, testify, witness


فارسی به عربی

اشهد , اکد , دلیل , شاهد , مستند الصرف

مترادف و متضاد

affirm (فعل)
تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن

evidence (فعل)
شهادت دادن، ثابت کردن

witness (فعل)
شهادت دادن، دیدن، گواه بودن بر

testify (فعل)
تصدیق کردن، شهادت دادن، گواهی دادن

attest (فعل)
شهادت دادن، گواهی دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضاء کردن

testate (فعل)
شهادت دادن، وصیت کردن

voucher (فعل)
شهادت دادن

فرهنگ فارسی

گواهی دادن

لغت نامه دهخدا

شهادت دادن. [ ش َ دَ دَ ] ( مص مرکب ) گواهی دادن. رجوع به شهادت شود.

جدول کلمات

گواهی


کلمات دیگر: