کلمه جو
صفحه اصلی

ستایشگر


مترادف ستایشگر : آفرین گو، ثناخوان، ستاینده، مداح، مدح خوان، مدح گستر، مدح گوی، منقبت خوان

متضاد ستایشگر : نکوهش گر

فارسی به انگلیسی

admirer, idolater

مترادف و متضاد

adorer (اسم)
ستایشگر

eulogist (اسم)
ستایشگر، مدیحه سرا

adulator (اسم)
ستایشگر، خوشامد گو

worshipper (اسم)
ستایشگر، ستایش کننده

worshiper (اسم)
ستایشگر، ستایش کننده

اسم آفرین‌گو، ثناخوان، ستاینده، مداح، مدح‌خوان، مدح‌گستر، مدح‌گوی، منقبت‌خوان ≠ نکوهش‌گر


آفرینگو، ثناخوان، ستاینده، مداح، مدحخوان، مدحگستر، مدحگوی، منقبتخوان ≠ نکوهشگر


فرهنگ فارسی

ستایش کننده، ستاینده، کسی که دیگری بستاید
( صفت ) آنکه کسی را ستایش کند ستاینده : او را با چشمان ستایشگر می نگریست .

لغت نامه دهخدا

ستایشگر. [ س ِ ی ِ گ َ ] ( ص مرکب ) آنکه کسی را بستاید. ( آنندراج ). مادح :
سخنوران و ستایشگران گیتی را
همی نگردد جز بر مدیح خواجه زبان.
فرخی.
گمان برم که من اندر زمین همان شجرم
شجر که دید ثناگستر و ستایشگر.
فرخی.
همه خوبی و نکویی بود او را ز خدای
وین رهی را که ستایشگر وخنیاگر اوست.
فرخی.

فرهنگ عمید

کسی که دیگری را بستاید، ستایش کننده، ستاینده.

جدول کلمات

حامد


کلمات دیگر: