مترادف رهزن : حرامی، دزد، راهزن، سارق، عیار
رهزن
مترادف رهزن : حرامی، دزد، راهزن، سارق، عیار
مترادف و متضاد
حرامی، دزد، راهزن، سارق، عیار
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه در راهها مسافران را غارت کند قاطع طریق . ۲ - سرود گوی مطرب .
دزد راه و غارتگر راه و قطاع الطریق و راهزن .
دزد راه و غارتگر راه و قطاع الطریق و راهزن .
فرهنگ معین
(رَ زَ ) (ص فا. ) نک راهزن .
لغت نامه دهخدا
رهزن. [ رَ زَ ] ( نف مرکب ) دزد راه و غارتگر راه و قطاع الطریق و راهزن. ( ناظم الاطباء ). قاطع طریق :
بشد تافته دل یل رزمجوی
سوی ره زنان رزم را داد روی.
باز جهان رهزن است و قافله خوار است.
تیغ را از دست رهزن بستدند.
چه مردان لشکر چو خیل زنان.
اگر امروز نبرده ست که فردا ببرد.
خال سبزی که بر آن عارض گندم گون است
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست.
بشد تافته دل یل رزمجوی
سوی ره زنان رزم را داد روی.
اسدی.
قافله هرگز نخورد و راه نزد بازباز جهان رهزن است و قافله خوار است.
ناصرخسرو.
حکم غالب راست چون اغلب بدندتیغ را از دست رهزن بستدند.
مولوی.
چو مردانگی آید از رهزنان چه مردان لشکر چو خیل زنان.
سعدی ( بوستان ).
رهزن دهر نخفته ست مشو ایمن ازواگر امروز نبرده ست که فردا ببرد.
حافظ.
|| فریب دهنده. از راه برنده : خال سبزی که بر آن عارض گندم گون است
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست.
حافظ.
رجوع به راهزن شود.فرهنگ عمید
دزدی که سر راه می گیرد و اموال مردم را می برد، دزد.
دانشنامه عمومی
رهزن (به آلمانی: Rehsen) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در ارانینباوم-وورلیتس واقع شده است. رهزن ۲۶۰ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای آلمان
فهرست شهرهای آلمان
wiki: رهزن
پیشنهاد کاربران
حرامی
کلمات دیگر: