<hr> <b>مترادف شراب خواره</b> : باده پیما، باده گسار، باده نوش، شرابخوار، شراب خور، میخواره، نبیدخوار <br>

مترادف شراب خواره : باده پیما، باده گسار، باده نوش، شرابخوار، شراب خور، میخواره، نبیدخوار

<div class="boxBd">شراب خواره. [ ش َ خوا / خا رَ / رِ ] ( نف مرکب ) می پرست. میخواره. خمار. ( از ناظم الاطباء ) : نقل است که یک روز سخن حقیقت میگفت و لب خویش می مزید و میگفت هم شرابخواره ام و هم شراب و هم ساقی. ( تذکرة اولالیاء عطار ).<br>مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی <br>چرا ملامت رند شرابخواره کنم.<div class="au">حافظ.</div></div>

شراب خواره. [ ش َ خوا / خا رَ / رِ ] ( نف مرکب ) می پرست. میخواره. خمار. ( از ناظم الاطباء ) : نقل است که یک روز سخن حقیقت میگفت و لب خویش می مزید و میگفت هم شرابخواره ام و هم شراب و هم ساقی. ( تذکرة اولالیاء عطار ). مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی چرا ملامت رند شرابخواره کنم. حافظ.

شراب خواره

لغت نامه دهخدا