مترادف ست کردن : هم آهنگ کردن، یک دست کردن، هم رنگ کردن، هم خوان کردن، تنظیم کردن، میزان کردن
ست کردن
مترادف ست کردن : هم آهنگ کردن، یک دست کردن، هم رنگ کردن، هم خوان کردن، تنظیم کردن، میزان کردن
مترادف و متضاد
۱. همآهنگ کردن، یکدست کردن، همرنگ کردن، همخوان کردن
۲. تنظیم کردن، میزان کردن
دانشنامه عمومی
بَرنِشاندَن. (زبانزدِ تَشنیکی/ فنی). یک کردنِ بیت.
پیشنهاد کاربران
matching
accordent
مطابق
به هم امدن دو چیز
accordent
مطابق
به هم امدن دو چیز
یعنی هماهنک کردن
طوسی صورتی
هماهنگ کردن یکی کردن
ست کردن یعنی مثل هم بودن
ست کردن یعنی که مثلا وقتی لباس میپوشی چیزی که میپوشی مثلا رنگ شلوارت و رنگ مانتوت به هم بیان😊😊
کلمات دیگر: