مترادف سبحات : سبحه ها، انوار الهی، جلال ربوبی، عظمت الهی، انوار جلالت
سبحات
مترادف سبحات : سبحه ها، انوار الهی، جلال ربوبی، عظمت الهی، انوار جلالت
فرهنگ اسم ها
اسم: سبحات (پسر) (عربی) (تلفظ: sobohāt) (فارسی: سُبُحات) (انگلیسی: sobohat)
معنی: انوار پروردگار و جلالت او
معنی: انوار پروردگار و جلالت او
مترادف و متضاد
سبحهها، انوار الهی، جلال ربوبی، عظمت الهی، انوار جلالت
فرهنگ فارسی
جمع سبحه
( اسم ) ۱ - جمع سبحه . ۲ - انوار الهی جلال و عظمت خدای تعالی .
( اسم ) ۱ - جمع سبحه . ۲ - انوار الهی جلال و عظمت خدای تعالی .
فرهنگ معین
(سُ بُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جِ سبحه . ۲ - انوار الهی ، جلال و عظمت خدای تعالی . (،(سبحان (سُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - پاکیزه کردن . ۲ - به پاکی یاد کردن خداوند. ، ~ الله الف - خداوند پاک و منزه از عیب و نقص است . ب - کلمه ای است از برای شگفتی و تعجب .
لغت نامه دهخدا
سبحات. [ س ُ ب ُ ] ( ع اِ ) جایهای سجود. ( منتهی الارب ). مواضع سجود. ( از منتهی الارب ).
- سبحات وجه اﷲ ؛ انوار اوست و جلالت وی تعالی شأنه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : لو کشفت عن وجهه لاحرقت سبحات وجهه ما ادرک بصره. ( حکمت اشراق ص 163 ).
پروانه کیست تا متعلق شود بشمع
هم تا بسوزدش سبحات جمال دوست.
- سبحات وجه اﷲ ؛ انوار اوست و جلالت وی تعالی شأنه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : لو کشفت عن وجهه لاحرقت سبحات وجهه ما ادرک بصره. ( حکمت اشراق ص 163 ).
پروانه کیست تا متعلق شود بشمع
هم تا بسوزدش سبحات جمال دوست.
سعدی ( خواتیم ).
فرهنگ عمید
۱. = سبحه
۲. انوار پروردگار و جلالت او.
۲. انوار پروردگار و جلالت او.
کلمات دیگر: