مترادف سخت جانی : پوست کلفتی، گرانجانی، جان سختی، سگ جانی، سنگ دلی
سخت جانی
مترادف سخت جانی : پوست کلفتی، گرانجانی، جان سختی، سگ جانی، سنگ دلی
فارسی به انگلیسی
strength
مترادف و متضاد
پوستکلفتی، گرانجانی، جانسختی، سگجانی
سنگدلی
فرهنگ فارسی
میزان مقاومت موجود زنده در مقابل تنشهای محیط
حالت و کیفیت سخت جان .
گران جانی
گران جانی
لغت نامه دهخدا
سخت جانی. [ س َ ] ( حامص مرکب ) گران جانی :
آزاد کنم ز سخت جانی
وآباد کنم به سخت رانی.
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود.
آزاد کنم ز سخت جانی
وآباد کنم به سخت رانی.
نظامی.
شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود.
شکیبی ( از آنندراج ).
فرهنگستان زبان و ادب
{hardiness, stress tolerance} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] میزان مقاومت موجود زنده در مقابل تنش های محیط
کلمات دیگر: