مترادف شوایب : آمیختگی ها، شایبه ها
شوایب
مترادف شوایب : آمیختگی ها، شایبه ها
مترادف و متضاد
آمیختگیها، شایبهها
فرهنگ فارسی
جمع شائبه
( اسم ) ۱ - ( اسم ) مونث شایب . ۲ - ( اسم ) عیب وصمت . ۳ - شک گمان جمع : شوایب ( شوائب ) .
( اسم ) ۱ - ( اسم ) مونث شایب . ۲ - ( اسم ) عیب وصمت . ۳ - شک گمان جمع : شوایب ( شوائب ) .
( اسم ) ۱ - ( اسم ) مونث شایب . ۲ - ( اسم ) عیب وصمت . ۳ - شک گمان جمع : شوایب ( شوائب ) .
فرهنگ معین
(شَ یِ ) [ ع . شوائب ] (اِ. ) جِ شایبه .
لغت نامه دهخدا
شوایب. [ ش َ ی ِ ] ( ع اِ ) شوائب. ج ِ شائبة. آلودگیها : و کار آن ملک را از شوایب کدورات صافی گردانید. ( جهانگشای جوینی ). و جانبین از شوایب خلاف صافی ، خراسان از طغات و عدات پاک گشت. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به شوائب و شائبة شود.
شوائب. [ ش َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ شائبة. ( منتهی الارب ). آمیزشها و آمیختگیها و آلودگیها. ( غیاث اللغات ). اقذار. ادناس : شوائب کدورت از مشارع و مشارب آن مملکت برخاست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 213 ). ما نیز در اقسام اسقام و نوائب اوصاب و شوائب... مغرور و مسرور می باشیم. ( ترجمه تاریخ یمینی ). شرعه ممالک او از شوائب کدورت صافی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و رجوع به شائبه و شوایب شود.
فرهنگ عمید
شائبه#NAME?
= شائبه
کلمات دیگر: