کلمه جو
صفحه اصلی

شهوت پرست


مترادف شهوت پرست : بوالهوس، پرشهوت، حشری، شهوانی

برابر پارسی : بسیار کامجو

فارسی به انگلیسی

lascivious


lecherous, lustful, satyr, sensual, sensualist


lecherous, lustful, satyr, sensual, sensualist, lascivious

فارسی به عربی

داعر , فاسق

مترادف و متضاد

بوالهوس، پرشهوت، حشری، شهوانی


lewd (صفت)
هرزه، شهوت پرست، ناشی از هرزگی

lecherous (صفت)
شهوانی، شهوت پرست

voluptuous (صفت)
شهوانی، خوش گذران، شهوت انگیز، شهوت پرست، شهوتران

salacious (صفت)
هرزه، شهوانی، شهوت پرست، شهوتران

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که مطیع تمایلات نفسانی باشد . ۲ - آن که آزمند مجامعت است .

لغت نامه دهخدا

شهوت پرست. [ ش َهَْ وَ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) هواپرست. ( آنندراج ). ابن فرجه. ( یادداشت مؤلف ). پیرو شهوات نفسانی :
گنهکار و خودرای و شهوت پرست
بغفلت شب و روز مخمور و مست.
سعدی.
مشو تابع نفس شهوت پرست
که هر ساعتش قبله ای دیگر است.
سعدی.
چو مرد سماع است شهوت پرست
به آواز خوش خفته خیزد نه مست.
سعدی.

فرهنگ عمید

۱. آن که مطیع خواهش نفس باشد.
۲. ویژگی کسی که همواره آزمند مجامعت است.

پیشنهاد کاربران

تمکین نفس سرکش بودن

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

کامدل پرست

بلهوس


کلمات دیگر: