کلمه جو
صفحه اصلی

شامخ


مترادف شامخ : بلند، مرتفع، جلیل، رفیع، منیع، والا

برابر پارسی : والا، فرمند، برگزیده، فرازمند

مترادف و متضاد

۱. بلند، مرتفع
۲. جلیل، رفیع، منیع، والا


فرهنگ فارسی

بلندومرتفع
( صفت ) ۱ - بلند مرتفع . ۲ - متکبر .

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (ص . ) مرتفع ، بلند.

لغت نامه دهخدا

شامخ. [ م ِ ] ( ع ص ) بلند. مرتفع. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
- جبال شامخات و شوامخ ؛ کوه های بلند. ( از منتهی الارب ) :
عاقلان را در جهان جائی نماند
جز که در کهسارهای شامخات.
ناصرخسرو.
- نسب شامخ ؛ شریف و عالی نسب. ( از اقرب الموارد ).
|| متکبر. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). رجل شامخ ؛ کثیرالشموخ. ( از اقرب الموارد ). ج ، شمخ. || بمجاز کسی که بینی خود را بواسطه تکبر بلند کند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شمخ الرجل بانفه ؛ تکبر نمود. ( منتهی الارب ). ج ، شُمَّخ.

فرهنگ عمید

بلند، مرتفع.

پیشنهاد کاربران

بلند ، والا، مرتفع
🌿

رفیع. والا. مقام. مرتفع. استوار

دو کلمه شاه و مخ است یعنی کسی که افکارش ودماغش مثل شاه هان است

رفیق

من تا همین سی ثانیه پیش فک میکردم شامُخ هست. خداییش خیی از کلماتی که توی کتاب درسیامون بوده ولی تا الان تلفظ درستشو نمیدونیم. ب لطف گوگل میتونیم ب نادانی مون غلبه کنیم تا حدی.


کلمات دیگر: