کلمه جو
صفحه اصلی

شفاعتگر


مترادف شفاعتگر : پایمرد، خواهشگر، شافع، شفیع، واسطه گر، عفوطلب

مترادف و متضاد

پایمرد، خواهشگر، شافع، شفیع، واسطهگر، عفوطلب


فرهنگ فارسی

کسی که گناهکار را بیامرزاند خواهشگر میانجی .

لغت نامه دهخدا

شفاعتگر. [ش َ ع َ گ َ ] ( ص مرکب ) کسی که گناهکار را بیامرزاند. ( آنندراج ). خواهشگر. میانجی. درخواهنده :
بعد از آن در زیر دار آور مرا
تا بخواهد یک شفاعتگر مرا.
مولوی.
پیمبر کسی را شفاعتگر است
که در جاده شرع پیغمبر است.
( بوستان ).
کنی مصطفی را شفاعتگرم
دهی ساغر از ساقی کوثرم.
ملا عبداﷲ هاتفی ( از آنندراج ).
شفاعتگر میکشان مصطفاست
که ته جرعه اش بهره انبیاست.
میرزا محمد صادق ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

شفاعت کننده.


کلمات دیگر: