کلمه جو
صفحه اصلی

شلی


مترادف شلی : رخوت، سستی، نرمی، وارفتگی

فارسی به انگلیسی

lameness


looseness, slackness, softness


flabbiness, flaccidity, hitch, hobble, lameness, laxity, limp, limpness, looseness, relaxation, slack, softness, wobbliness


flabbiness, flaccidity, hobble, laxity, limpness, looseness, relaxation, slack, softness, wobbliness, lameness, limp, hitch, slackness, spavin

فارسی به عربی

تهاون , فترة الهدوء

مترادف و متضاد

رخوت، سستی، نرمی، وارفتگی


laxity (اسم)
سستی، شلی، لینت

slack (اسم)
قطع، سکون، انقطاع، کسادی، شلی، کساد

flaccidity (اسم)
سستی، شلی، اویختگی

limping (اسم)
شلی، عمل لنگیدن

slackness (اسم)
شلی

lameness (اسم)
شلی، لنگی

فرهنگ فارسی

پرسی بیسش شاعر غزلسرای انگلیسی ( و. نزدیک هورشام ۱۷۹۲ - ف. ۱۸۲۲ م . ) . وی در خانواده ای نجیب و معروف بجهان آمد و کودکی بشاش و سبکروح بود . بخشی از تعلیمات او را پدرش بعهده داشت و بخش دیگر را ادوارد ز کشیش متعهد بود . مادرش نیز برای او اشعار انگلیسی میخواند. چون پدرش شلی غالبا در منزل با دوستان خود گفتگو های سیاسی میکرد روح حساس شلی تحت تاثیر این افکار قرار گرفت و بعد ها در اشعارش تجسم یافت . در ده سالکی او را بمدرسه فرستادند . وی با چند تن از همشاگردیان خود دوست شد و برای آنان افسانه میگفت و با ایشان بکتابخانه میرفت. شلی در سال ۱۸٠۴ بمدرسه ایتون که عموهایش در آن تدریس میکردندرفت و شش سال در آنجا بتحصیل پرداخت و غالبا با همشاگردیانش نزاع میکرد و همه او را [ شلی دیوانه ] میخواندندو با وجود این مرتب درس میخواند و جوایز عالی دریافت میکرد. وی بتدریج بانتشار نظم و نثر خود که هزینه چاپ آنرا پدر بزرگش تقبل کرده بود پرداخت . درین ایام چند داستان نوشت . از میان شعرا وی والتر اسکات و تامس گری را دوست میداشت و بشکار نیز علاقه فراوان نشان میداد. هیجده ساله بود که وارد دانشگاه آکسفورد گردید و در آنجا یا مردی بنام تامس جفر سن هوک آشنا شد.این مرد در کارهای هنری به شلی راهنماییهای بسیار کرد . بیشتر اشعاری که شلی طی سالهای ۱۳ - ۱۸۱۲ م . سروده بود منتشر نگردید ولی هاریت معشوقه شاعر آنها را جمع آوری میکرد . نخستین منظومه وی ملکه ماب است که شلی آنرا نزد چند شاعر برجسته از جمله بایرون فرستاد و همه آنرا شعری عالی محکم و دارای تصوری شکفت انگیز دانستند . شلی چند سفر بایرلند و ایتالیا رفت و مدتها بالرد بایرون که از دوستان صمیمیش بود گذراند . مصنفات او عبارتند از : ملکه ماب آلاستور شورش اسلام ساحره اطلس ادونائیس سنسی پرومتئوس رها شده سرود برای جمال معنوی من بلان رزالیندو هلن جولیان و مادالو شلی با چند تن از دوستانش در خلیج اسپزیا در آب غرق شد و جسد بیجانش را چند روز بعد بر ساحل یافتند . بدن او را سوزاندند و خاکسترش را در کلیسای پرتستان شهر رم دفن کردند .
از کار باز ماندن دست و پا شل شدن .

لغت نامه دهخدا

شلی . [ ش ُ ] (حامص ) حالت و چگونگی شل .


شلی. [ ش َ ] ( حامص ) از کار بازماندن دست و پا. شل شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شَل شود.

شلی. [ ش ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دیره بخش گیلان شهرستان شاه آباد. آب آنجا از رودخانه دیره. محصول عمده ٔآنجا غلات و پنبه و ذرت و لبنیات. تابستان حدود هوکانی و درکه میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

شلی. [ ش ُ ] ( حامص ) حالت و چگونگی شل.

شلی. [ ش ُ ] ( اِخ ) ( اِبرام ) یکی از بازیگران تآترهای روی حوضی و مظهر بی عرضگی و ننری و بچه ننه بودن و تنبلی و بیکارگی است. این «پرسوناژ» معمولاً با «سیاه » روی صحنه می آید. سر و وضع و لباسش از باطنش خبرمی دهد. معمولاً گیوه یا کفش هایش پیش پای او میرود و با وجود بزرگسالی بادبادکی بدست دارد و آب از دهانش سرازیر است. ابرام شلی را گاه به تمسخر اوس فرزی ( استاد فرزی )، یعنی آدم چابک و چالاک و جمع و جور و زبر وزرنگ می خوانند. در زبان عامیانه آدمهای لخت و سست وبیحال و بچه ننه را «ابرام شلی » یا «اوس فرزی » یا «اوس فرزی توی عروسی » می خوانند. ( فرهنگ لغات عامیانه ).

شلی. [ ش ِ ] ( اِخ ) پرسی بیش. شاعر غزلسرای انگلیسی ( 1792-1822م. ). وی در خانواده ای نجیب و معروف به جهان آمد و کودکی بشاش و سبکروح بود. بخشی از تعلیمات او را پدرش به عهده داشت و بخش دیگر را ادواردز کشیش متعهد بود. مادرش نیز برای او اشعار انگلیسی می خواند. چون پدر شلی غالباً در منزل با دوستان خود گفتگوهای سیاسی می کرد، روح حساس شلی تحت تأثیر این افکار قرار گرفت و بعدها در اشعارش تجسم یافت. در ده سالگی او را به مدرسه فرستادند. وی با چند تن از همشاگردیان خود دوست شدو برای آنان افسانه می گفت و با ایشان به کتابخانه می رفت. شلی در سال 1804م. به مدرسه ایتون که عموهایش در آن تدریس می کردند رفت و شش سال در آنجا به تحصیل پرداخت و غالباً با همشاگردیانش نزاع میکرد و همه او را «شلی دیوانه » می خواندند و با وجود این مرتب درس می خواند و جوایز عالی دریافت میکرد. وی بتدریج به انتشار نظم و نثر خود که هزینه چاپ آنرا پدربزرگش تقبل کرده بود پرداخت. در این ایام چند داستان نوشت. از میان شعرا، وی والتر اسکات و تامس گری را دوست می داشت و به شکار نیز علاقه فراوانی نشان میداد. هیجده ساله بود که وارد دانشگاه آکسفورد گردید و در آنجا بامردی به نام تامس جفرسن هوک آشنا شد. این مرد در کارهای هنری به شلی راهنماییهای بسیار کرد. بیشتر اشعاری که شلی طی سالهای 1812-13م. سروده بود منتشر نگردید، ولی هاریت معشوقه شاعر آنها را جمعآوری میکرد. نخستین منظومه وی ملکه ماب است که شلی آنرا نزد چند شاعر برجسته از جمله بایرون فرستاد و همه آنرا شعری عالی ، محکم و دارای تصوری شگفت انگیز دانستند. شلی چند سفر به ایرلند و ایتالیا رفت و مدتها با لرد بایرون - که از دوستان صمیمی اش بود - گذراند. مصنفات او عبارتند از: ملکه ماب ، آلاستور ، شورش اسلام ، ساحره اطلس ، ادونائیس ، سنسی ، پرومتئوس رها شده ، سرود برای جمال معنوی ، من بلان ، رزالیند و هلن ، جولیان و مادالو . شلی با چند تن از دوستانش در خلیج اسپزیا در آب غرق شد و جسد بیجانش را چند روز بعد بر ساحل یافتند. بدن او را سوزاندند و خاکسترش را در کلیسای پرتستان شهر رم دفن کردند. ( فرهنگ فارسی معین ).

شلی . [ ش َ ] (حامص ) از کار بازماندن دست و پا. شل شدن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شَل شود.


شلی . [ ش ِ ] (اِخ ) پرسی بیش . شاعر غزلسرای انگلیسی (1792-1822م .). وی در خانواده ای نجیب و معروف به جهان آمد و کودکی بشاش و سبکروح بود. بخشی از تعلیمات او را پدرش به عهده داشت و بخش دیگر را ادواردز کشیش متعهد بود. مادرش نیز برای او اشعار انگلیسی می خواند. چون پدر شلی غالباً در منزل با دوستان خود گفتگوهای سیاسی می کرد، روح حساس شلی تحت تأثیر این افکار قرار گرفت و بعدها در اشعارش تجسم یافت . در ده سالگی او را به مدرسه فرستادند. وی با چند تن از همشاگردیان خود دوست شدو برای آنان افسانه می گفت و با ایشان به کتابخانه می رفت . شلی در سال 1804م . به مدرسه ٔ ایتون که عموهایش در آن تدریس می کردند رفت و شش سال در آنجا به تحصیل پرداخت و غالباً با همشاگردیانش نزاع میکرد و همه او را «شلی دیوانه » می خواندند و با وجود این مرتب درس می خواند و جوایز عالی دریافت میکرد. وی بتدریج به انتشار نظم و نثر خود که هزینه ٔ چاپ آنرا پدربزرگش تقبل کرده بود پرداخت . در این ایام چند داستان نوشت . از میان شعرا، وی والتر اسکات و تامس گری را دوست می داشت و به شکار نیز علاقه ٔ فراوانی نشان میداد. هیجده ساله بود که وارد دانشگاه آکسفورد گردید و در آنجا بامردی به نام تامس جفرسن هوک آشنا شد. این مرد در کارهای هنری به شلی راهنماییهای بسیار کرد. بیشتر اشعاری که شلی طی سالهای 1812-13م . سروده بود منتشر نگردید، ولی هاریت معشوقه ٔ شاعر آنها را جمعآوری میکرد. نخستین منظومه ٔ وی ملکه ٔ ماب است که شلی آنرا نزد چند شاعر برجسته از جمله بایرون فرستاد و همه آنرا شعری عالی ، محکم و دارای تصوری شگفت انگیز دانستند. شلی چند سفر به ایرلند و ایتالیا رفت و مدتها با لرد بایرون - که از دوستان صمیمی اش بود - گذراند. مصنفات او عبارتند از: ملکه ٔ ماب ، آلاستور ، شورش اسلام ، ساحره ٔ اطلس ، ادونائیس ، سنسی ، پرومتئوس رها شده ، سرود برای جمال معنوی ، من بلان ، رزالیند و هلن ، جولیان و مادالو . شلی با چند تن از دوستانش در خلیج اسپزیا در آب غرق شد و جسد بیجانش را چند روز بعد بر ساحل یافتند. بدن او را سوزاندند و خاکسترش را در کلیسای پرتستان شهر رم دفن کردند. (فرهنگ فارسی معین ).


شلی . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیره ٔ بخش گیلان شهرستان شاه آباد. آب آنجا از رودخانه ٔ دیره . محصول عمده ٔآنجا غلات و پنبه و ذرت و لبنیات . تابستان حدود هوکانی و درکه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


شلی . [ ش ُ ] (اِخ ) (اِبرام ) یکی از بازیگران تآترهای روی حوضی و مظهر بی عرضگی و ننری و بچه ننه بودن و تنبلی و بیکارگی است . این «پرسوناژ» معمولاً با «سیاه » روی صحنه می آید. سر و وضع و لباسش از باطنش خبرمی دهد. معمولاً گیوه یا کفش هایش پیش پای او میرود و با وجود بزرگسالی بادبادکی بدست دارد و آب از دهانش سرازیر است . ابرام شلی را گاه به تمسخر اوس فرزی (استاد فرزی )، یعنی آدم چابک و چالاک و جمع و جور و زبر وزرنگ می خوانند. در زبان عامیانه آدمهای لخت و سست وبیحال و بچه ننه را «ابرام شلی » یا «اوس فرزی » یا «اوس فرزی توی عروسی » می خوانند. (فرهنگ لغات عامیانه ).


شلی . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری . سکنه ٔ آن 285 تن . آب آن از چشمه ٔ معروف سفیدرود. محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات . صنایع دستی زنان شال ، گلیم و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


دانشنامه عمومی

شلی یکی از روستاهای مازندرانی زبان شهرستان مهدی شهر در استان سمنان است. بر پایه سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت این روستا ۹۲ نفر (۴۲ خانوار) و در سال ۱۳۷۵، ۳۶ نفر (۱۶ خانوار) بوده است.مسجد روستای شلی در عید فطر ۱۳۹۲ خورشیدی
این روستا در 7۰ کیلومتری شمال شهر مهدیشهر در استان سمنان قرار داشته و از توابع شهرستان مهدیشهر می باشد که با تعدادی ازروستاهای دیگر منطفهٔ پشتکوه تا قبل از استان شدن سمنان در حوزه استحفاظی استان مازندران قرار داشته اند.
اسدالله عمادی کاوردی در صفحهٔ ۱۳۸ کتاب «سوادکوه، دودانگه و چهاردانگهٔ مازندران از چشم اندازی دیگر» مینویسد:
شل در زبان مازندرانی به معنای تر و خیس است. پس به احتمال شلی یعنی زمین نمناکی که از آب کافی برخوردار است.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:تقلید (نمایش)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] از کار افتادگی عضوی، همچون دست ‏و پا را شَلی گویند.از احکام آن در بابهای حدود، قصاص و دیات سخن گفته‏اند.
قطع دست راست دزد حتی در صورت شلی دست چپ
در کیفر دزد، با داشتن دست راست، هرچند شل باشد، دست چپ قطع نمی‏شود؛ بلکه بنابر قول مشهور، حتی در صورت شل بودن دست چپ یا هر دو دست، دست راست او قطع می‏شود. از برخی قدما نقل شده: کسی که دست چپ او شل است، دست راستش قطع نمی‏گردد، بلکه به زندان افکنده می‏شود.

همسان بودن اعضای مجنی علیه با جانی در قصاص
از شرایط قصاص اعضا، همسانی عضو فرد آسیب دیده (مجنی علیه) با عضو فرد آسیب زننده (جانی) از جهت شل نبودن است. بنابر این، عضو سالم در برابر عضو شل قصاص نمی‏شود؛ هرچند جانی آن را برای قصاص بذل کند؛ لیکن عضو شل در برابر عضو سالم قصاص می‏شود. بر این قول، ادعای اجماع شده است.
لیکن برخی معاصران، عدم اشتراط همسانی دو عضو در سلامت را بعید ندانسته‏اند.

← ثبوت دیه در صورت خطر جانی داشتن قصاص عضو شل
...

گویش مازنی

از سرشاخه های رودخانه ی تجن واقع در شهرستان ساری


/sheli/ از سرشاخه های رودخانه ی تجن واقع در شهرستان ساری


کلمات دیگر: