کلمه جو
صفحه اصلی

ساکن ساختن


مترادف ساکن ساختن : فرونشاندن، تسکین یافتن، آرام کردن، مطمئن ساختن، آرامش دادن

مترادف و متضاد

۱. فرونشاندن، تسکین یافتن
۲. آرام کردن، مطمئن ساختن، آرامش دادن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - مسکن گرفتن جای گزیدن . ۲ - ایستادن توقف کردن . ۳ - تسکین یافتن آرام گرفتن . ۴ - ساکن گردیدن حرف متحرک .

لغت نامه دهخدا

ساکن ساختن. [ ک ِ ت َ ] ( مص مرکب ) تسکین دادن. فرونشاندن. رفع : داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی و عاقبت کار، و ساکن ساختن و فرونشاندن بلیه دشوار. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315 ).


کلمات دیگر: