کلمه جو
صفحه اصلی

رمیده


مترادف رمیده : فراری، گریزان

فارسی به انگلیسی

scared, disillusioned


مترادف و متضاد

فراری، گریزان


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ترسیده و گریخته ۲ - احتراز کرده بسبب نفرت و کراهت .

لغت نامه دهخدا

رمیده. [ رَ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) رم زده. رم خورده. رم دیده. رم کرده. ( آنندراج ). ترسیده. هراس دیده. متوحش. دورشده از وحشت و کراهت :
از ما رها شدی دگری را رهی شدی
از ما رمیده با دگری آرمیده ای.
شهره آفاق ( از صحاح الفرس ).
امیر همچو شبان باشد و سپه چو رمه
شود رمیده رمه چون شود گرفته شبان.
قطران.
چه کردم که از من رمیده شدند
همه خویش و بیگانه بر خیرخیر.
ناصرخسرو.
مکر است بیشمار و دها مر زمانه را
من زو چنین رمیده ز مکر و دها شدم.
ناصرخسرو.
که رفت بر ره فرمان تو کز آن فرمان
رمیده بخت بفرمان او نیامد باز.
سوزنی.
|| آشفته و پریشان. مضطرب و مغموم و آزرده. ( ناظم الاطباء ) :
دلم رمیده لولی وشی است شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز.
حافظ.
|| خشمناک. || دارای نفرت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

رم کرده، گریخته.

پیشنهاد کاربران

میتواند به معنی وحشت زده هم باشد


کلمات دیگر: