مترادف رعشه : ارتعاش، تشنج، لرز، لرزش، لرزه، لقوه
برابر پارسی : لرزه، لرزش
tremour, shaking palsy
tremble, tremor, trepidation
لرزه , لرز , ارتعاش , لرزيدن , از سرما لرزيدن , ريزه , تکه , خرد کردن
ارتعاش، تشنج، لرز، لرزش، لرزه، لقوه
حرکت غیرارادی متناوب و منظمی که ممکن است در هر بخش از بدن ایجاد شود
رعشة. [ رَ ش َ ] (ع اِ) عجله . (اقرب الموارد). || رَعشَه ؛ علتی که از آن دست آدمی بی اراده می لرزد. (غیاث اللغات ازبحر الجواهر). رجوع به رَعشَه یا رَعشِه شود. || (اصطلاح پزشکی ) لرزشهای منظم متساوی البعد غیرارادی در یکی از اعضا (سر، دست یا پا). ارتعاش . لقوه . (فرهنگ فارسی معین ).
رعشة. [رَ ش َ ] (ع اِ) رَعشَه . رَعشِه . لرزه . (ناظم الاطباء) (دهار). عجوز. (منتهی الارب ). رجوع به رعشه شود. || نوع لرزیدن و هیأت آن . (ناظم الاطباء).
لرزه، لزره
تکیه ای: laqma
طاری: ra:ša
طامه ای: rahša
طرقی: ra:ša / larza
کشه ای: rahša / laqma
نطنزی: larza / laqma