از پی فرا شدن
تقری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تقری ٔ. [ت َ ] (ع مص ) بند کرده شدن زن جهت استبراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تقرئة شود. || بیرون آمدن از حیض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تقری . [ ت َ ق َرْ ری ] (ع مص ) از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ). در پی آب رفتن و جستن آنرا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تقری. [ ت َ ق َرْ ری ] ( ع مص ) از پی فراشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). در پی آب رفتن و جستن آنرا. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
تقری ٔ. [ت َ ] ( ع مص ) بند کرده شدن زن جهت استبراء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تقرئة شود. || بیرون آمدن از حیض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
تقری ٔ. [ت َ ] ( ع مص ) بند کرده شدن زن جهت استبراء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تقرئة شود. || بیرون آمدن از حیض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
گویش مازنی
مرتعی در روستای شیرنوا ی کتول
/taghari/ مرتعی در روستای شیرنوا ی کتول
کلمات دیگر: