کلمه جو
صفحه اصلی

خنار

دانشنامه عمومی

محل ییلاقی و خوش آب و هوای روستای ایجرود سمنان


قبیله «خِنار» یکی از قبایل بزرگ بخش مرکزی مازندران به ویژه سوادکوه است که ریشه های قومی و نژادی اش به قوم «الینای آریایی» می رسد. الینا قبیلة معتبر و مهم «ویدی» است، که نام آن بارها در «ریگودا»، سروده های مقدس آریاییان عهد ودایی آمده است. قوم الینا همراه با سایر قبایل آریایی آن عهد، همچون بهاراته ها، شیواها، بهالاناها، مادها، پارس ها و... از باختر و مناطق شمالی هندوکش به سمت جنوب حرکت کرده و در مرکز و جنوب هندوکش رجل اقامت گزیدند. این سرزمین امروزه نورستان نامیده می شود و در افغانستان واقع است.


گویش مازنی

/Khenaar/ نام طایفه ای در سوادکوه & چوپان - طائفه ی خناری در مناطق مرکزی مازندران به جهت کار چوپانی به این نام شهرت یافته است

نام طایفه ای در سوادکوه


۱چوپان ۲طائفه ی خناری در مناطق مرکزی مازندران به جهت کار ...


پیشنهاد کاربران

خنار khenar نام قبیله /نام جد اعلای این قبیله/کلمه به هیچ وجه ریشه زبانی فارسی و مازندرانی ندارد . مربوط به گروههای زبانی هندو آریایی / زیر شاخه اندو آرین/ گروه زبانی داردیک که در شرق افغانستان ، چیترال و گیلگیت پاکستان تکلم میشود.

معنی کلمه خنار: بسیار انتقام گیرنده/ کسی که از تمامی دشمنانش انتقام گرفت. نام جد اعلای قبیله خنار ایران . در حدود پانصد سال قبل سه برادر از این قبیله به نام های سورا/ کامدینگ/ کرولوک از هندوکش افغانستان مناطقی که کافرستان نامیده میشد و امروز نورستان نام دارد به مازندران ایران با عشیره خود هجرت کرده یا به احتمال قوی تبعید گردیدند .

خنار یعنی مهربان، جنگجو، زود جوش و از اقوام اصیل اریایی.

در اشتباه بودن معنی اول در مورد قبیله خنار که گفته شده است طایفه خناری در مناطق مرکزی مازندران به جهت کار چوپانی به این نام شهرت یافته است . در زبان مازندرانی به گله دار / مالدار /چوپان هیچ وقت خنار گفته نشده است خنار نام یک قبیله است مانند قاجار ، افشار ، مدانلو، الیکایی ، اصانلو و . . . نامهای قبیله های عشایری که همانند تمام عشایر به مالداری و گله پروری مشغول بوده اند . نام قبیله در متن اول خناری ذکر شده که اشتباه است نام قبیله خنار است . یای نسبت در نام فامیلی برخی از افراد قبیله خنار در در زمان تصویب قانون ثبت احوال و گرفتن شناسنامه اضافه گردیده است به صورت خناری و خناری نژاد . خنار نام جد اعلای این قبیله است که بعدها تحت نام یک طایفه به اولاد و اعقاب و نسل وی اطلاق گردیده است و از لحاظ علم اتیمولوژی یا زبان شناسی و ریشه شناسی لغت ، ریشه در زبان مازندرانی یا فارسی ندارد و به زبان داردی یا داردیک از زبانهای آریایی قدیم مردم هندوکش بر میگردد . مانند قبایل دیگر که در شمال ایران زندگی میکنند برای مثال قاجار ، گراییلی ، اصانلو و . . . که نام قبیله آنها ریشه غیر مازندرانی دارد مربوط به زبان ترکی اوغوز یا ترکمنی میشود . یا طایفه های ملکشاهی ، گوران ، ممشی ، قادی و. . . که ریشه نام های قبیله هایشان کردی است و ریشه آنها به کردستان و قوم کرد بر میگردد .

قبیله خنار khenar به همراه قبیله دیگری به نام خنکدار khenak dar در مجموع در یکی از سفرنامه های معتبر اواخر دوران قاجاریه به نام سفرنامه افضل الملک ( سفرنامه مازندران و وقایع مشروطه رکن الاسفار ) به نام ایل خنار مشهور و ذکر شده اند که البته شرح مسافرت غلامحسین خان افضل الملک به مازندران در زمان احمد شاه قاجار میباشد که وی به عنوان یکی از عوامل حکومتی سلسله قاجاریه به مازندران آمده و در اول خاک سوادکوه در مراتع گدوک ۳۰۰ خانوار ایل خنار را مشاهده نموده و در مورد آنها شرح حال میدهد این کتاب که در زمان قاجاریه تالیف گردیده است زندگی عشایری بخشی از ایل خنار را در مراتع ییلاقی گدوک به اختصار شرح می دهد اما منبع تاریخی جامع و کامل در ریشه یابی قومی و نژادشناسی نیست و تنها حضور بخشی از ایل خنار در مراتع گدوک سوادکوه را بیان نموده است . همانطور که ذکر گردید مجموع دو طایفه خنار و خنکدار ( خنکداری ) با هم در گذر زمان به ایل خنار شهرت و معروفیت پیدا کرده است گرچه هر دو قبیله از یک خاستگاه جغرافیایی و نژادی یعنی کوهستانهای سربه فلک کشیده هندوکش و کافرستان افغانستان ( نورستان ) برخاسته و نژاد از قوم چندین هزار ساله و کهن الینای آریایی Alina دارند ولی دو قبیله کاملا مجزا میباشند و از ابتدا جمعیت و نفوس قبیله خنار بر خنکدار ها برتری داشته و چون اجداد هر دو گروه از یک جغرافیا و در نهایت از یک قوم منشا میگرفتند در هم به مرور زمان ادغام گردیده جمعیت بزرگتری به نام ایل خنار را تشکیل دادند که امروز تفکیک این دو قبیله هر چند در برخی با نام فامیلی یا پسوند کاملا مشخص خنار یا خنکدار/ خنکداری در شناسنامه از سال ۱۳۰۳ هجری شمسی نوشته شده بسیار سخت است . عشایر ایل خنار در سوادکوه از ایل راه مسیر راستوپی به مراتع ییلاقی خود کوچ مینمودند جمعیت بزرگتر آنها که تعداد احشام متوسط در اختیار داشتند از منطقه ورسک امروزی از گروه کم جمعیت تر اما دارای احشام بسیار بیشتر که در حقیقت بزرگ مالدار های ایل بودند جدا گشته به مراتع گدوک ( شاه چشمه، کهو چشمه، موزی چشمه، مار بمرد، خنه سر، سنگ سی ، وایسی گله ، آهنگره ، هلی بنک ) نقل مکان میکردند این گروه ها معمولا از خانوارهایی بودند که چند صد راس احشام بز و گوسفند داشتند یا چند خانواده عشایری باهم ششصد ، هفتصد ، هشتصد یا به ندرت تا هزار راس مال داشتند ( البته دو ، سه یا چهار خانوار با همدیگر ) قشلاق این بخش از ایل عمدتا در روستاهای تالارپشت ، متون کلا ، شهرود کلا و واسکس قائم شهر بوده است . گروه بزرگ مالدارهای ایل که این خانوار ها بالای هزار راس تا چندین هزار راس بز و گوسفند داشتند و مراتع وسیع تری در اختیارشان بود از ورسک به سمت مراتع عباس آباد در ییلاقات ( اجت ، بزمیلش، تنگوسر، مله پشت، پایین کرتاله، بالا کرتاله ، کل کش، کراکله، لچو، اسپه سنگ ، ول نو ، ورس استل ، لو لش، هلی چشمه ، هلی چال، دولتکده ، گورشیخ ) نقل مکان مینمودند که تا هنوز نسل آنها در مناطق ییلاقی یاد شده مراتع ییلاقی دارند و بهار و تابستان البته با تعداد احشام بسیار کمتر ( از صد راس تا پانصد راس بز و گوسفند ) امروزه کوچ مینمایند اجداد این گروه از ایل خنار که در مراتع ورسک مستقر هستند در قدیم از بزرگ مالدار های ایل بودند و به قدری احشام و گله های وسیع داشتند که پاییز و زمستان اکثر به چمنزارهای وسیع قشلاقی در دشت های کناره دریا کوچ مینمودند از حدود بابلسر و روستاهای متعدد جویبار ، کیاکلا، قائم شهر ، ساری تا نکا . مالداران گروه اول ذکر شده که در مراتع گدوک ییلاق داشته و غلامحسین خان افضل الملک در سفرنامه خود در رابطه با آنها شرح حال داده و آنها را ۳۰۰ خانوار ذکر میکند و همانطور که گفتیم قشلاق شان در روستاهای تالار پشت ، متون کلا ، شهرود کلا و واسکس قائم شهر بوده است اکثر نسل امروزی آنها در همان روستاهای ذکر شده یکجانشین شده و کشاورزی مینمایند . این ها دو گروه بزرگ قبیله خنار هستند که نزدیک به هشتاد در صد کل جمعیت قبیله هستند و تحت عنوان قبیله های سوادکوهی محسوب میگردند . اما گروههایی از قبیله خنار در سنگده دودانگه و گروه های کوچکتر در مناطق چهار دانگه و حتی در بهشهر و نزدیکی های گرگان ساکن میباشند . در گلوگاه هم در چند روستا سکونت دارند . در کیاسر ، سوچلما و در مجموع در دودانگه و چهار دانگه بیست در صد باقی مانده جمعیت در بعضی از روستاهای این مناطق سکونت دارند . اصل قبیله که در حدود پانصد سال قبل از هندوکش افغانستان هجرت نمودند ابتدا در شرق مازندران سکونت کردند در چهار دانگه ، بعدها اکثر جمعیت خنار در سنگده مستقر گردیدند به طوری که سنگده به دو بخش خنار محله و سید محله تقسیم شده و یاد میگردید در زمان نادر شاه افشار بیشتر جمعیت عشایر ایل خنار از سنگده بنا بر ازدیاد جمعیت و کمبود مراتع برای چرای دام هایشان به سوادکوه آمده و تحت مجموعه دو گروه عشایری یاد شده در مراتع گدوک و عباس آباد ورسک سوادکوه مستقر گردیدند که تا امروز بخشی از آنها که زندگی عشایری و مالداری دارند بهار و تابستان بیشتر در ییلاقات نواحی ورسک سکونت یافته و قشلاق و روستاهای ایل خنار در دشت مازندران در مناطق مختلف روستایی شهرهای شیرگاه ، بابل کنار، بابلسر ، کیاکلا، جویبار، قائم شهر، ساری، نکا و . . . قرار دارد که از حدود سه نسل قبل تا امروز بخش زیادی از جمعیت در همین روستاها یکجانشین شده اند و از هر روستای قشلاقی خانوار هایی که به شغل اجدادی خود مالداری علاقمند بودند تاکنون زندگی کوچروی و عشایری را ادامه میدهند .

با سلام من تحقیق کردم دیدم تو استان فارس در روستایی دشتک چشمهه هایی وجود دارد که مربوط به دوران هخامنشیان هست و نام اونجا خنار هستش شما هم تو گوگل سرچ کنید میاد علاوه بر سواد کوه پاسارگار هم نام خنار اومده جالبه خودم تعجب کردم

مرده شور اون تحقیق تو ببره . خنار نوشته شده ولی با ضمه خونده میشه بله در استان فارس و جای دور چرا میری داداش همین استان بغل دست مازندران استان سمنان نام یک منطقه حفاظت شده است که خنار نوشته شده ولی با ضمه خوانده میشود و آن هم به معنی چشمه آبسرد هست . یعنی منطقه یی که در آن چشمه آبسرد وجود دارد . بیچاره خنار نام یک ایل یا قبیله هست از نام چشمه هههههه مگر نام ایل یا طایفه درست میشود . در ضمن نام طوایف دیگر مانند خنکدار / خنکداری را چکار میکنی ؟؟؟ گروهی اصولا عقیده دارند کلمه خنار مخفف کلمه خنکداری هست . که دو طایفه جدا ولی همخون و هم نژاد هستند . با روایت اجدادی سینه به سینه : خنار هستی یا مسلمان چکار خواهی کرد؟؟؟ آیا شما خنارها مسلمان نبوده اید ؟؟؟ قبل از تو هم در گوگل سرچ شده و چشمه یی به نام ( خُنار ) در فارس هست . آیا خُنار چشمه منشا ایل خِنار و خِنکدار/ خِنکداری هست ؟؟؟ این ایل چند هزار نفری از درون آب چشمه خُنار استان فارس بیرون آمده ؟؟؟ نام چشمه هست آیا نام ایل یا قبیله هست ؟؟؟ ههههههههه خدا به شما خنارها عقل بدهد . هر وقت در هرکجای جهان این دو قبیله خِنار و خِنکدار یا خِنکداری را با هم پیدا کردید که یک جمعیت عشایری و قبیله ای باشند آنوقت بیایید از خودتان خزعبلات بنویسید . خُنار چشمه شده منشا یک ایل و قبیله . خنده آور و مایه تاسف است . مثل اینکه در فارسی ایرانی ما کلمه یی به نام ( ( جان ) ) داریم به معنای همان روح در در کالبد و جسم بشر منشا زندگی و حیات است . در زبان لاتین و انگلیسی هم کلمه ( ( جان ) ) داریم که نام شخص هست . اما این جان فارسی کجا و آن جان انگلیسی کجا ؟؟؟ به فرمایش مولانای بلخی : این یکی شیر است اندر بادیه آن یکی شیر است اندر بادیه این یکی شیر است آدم ، میخورد آن یکی شیر است ، آدم میخورد . ( شیر خوراکی داخل ظرف یا بادیه / شیر جنگلی در بیابان یا بادیه ) هر دو شیر هستند ولی آیا هر دو یکی هستند ؟؟؟؟؟

منابع کافی وجود ندارد که خنار از کدام نواحی کوچ کرده و به ایران آمده
یک عده به دلیل ژنتیک چشم رنگی و پوست سفید که بر میگرده به نژاد ژرمن ها .
یک عده پوست سبزه بر میگیره به نژاد هندو .
حالا خنار از اروپا آمده یا از هند معلوم نیست . اون کسی که کتاب نوشت یا نشع بود یا میخواست مثلاً از خودش اسم بجا بگذاره .
در کل منابع نوشته این آقا معتبر نیست

معنی خناردرمنطقه سوادکوه مازندران درفرهنگستان ایران اینگونه عنوان شده که گروهی ازرمه دارومالداربزرگ بودندکه جاهی خوش آب وهواییلاقی برای زندگی انتخاب کردندودرمنطقه رامسروکلاردشت به معنی سرسبزی وخرمی ودرمنطقه فارس وشیرازبه معنی مردان بزرگ وپارساتعریف شدند. ۱۳۹۹/۱۲/۲۵

افتخارم خنار

ای جانم خنار

گلبراری ازساری
ازطایفه خنار میباشد

خنار / خنکداری دو طایفه یا عشیره هستند اصل و نسب شریف شان مربوط به قوم اَلینای آریایی ؛ اَلانان شاهنامه یا آنچه در منابع تاریخی آلان یا سارمات آلان ( ( سَرمَت آلان ) ) نامیده میشود . قوم اَلینای آریایی یا اَلانان باستان جغرافیای سکونت شان در جنوب سلسله جبال هندوکش شرقی از محدوده زمانی بالای پنجهزار سال قبل است . این قوم به دیانت قدیم آریایی ها یعنی دیانت قدیم آریایی ها باورمند بودند و به همین باور و دیانت تا حدود ۱۲۶ سال قبل باقی ماندند . اعراب مسلمان و مهاجم که از بین النهرین ؛ شام ؛ روم شرقی ؛ ایران ساسانی ؛ ماوراء النهر ؛ محدوده آریانای کهن یعنی افغانستان باستان و خراسان قدیم تا پنجاب و مرزهای کشمیر و هندوستان را به نام اسلام فتح نمودند و مردم این مناطق را مسلمان نمودند . ولیکن به هیچ وجه نتوانستند چه در صدر اسلام و چه در زمان حکومت سلسله های بنی امیه و بنی عباس مردم قوم الینا که سرزمین شان در کوهستانهای هندوکش در افغانستان بعد از حملات اعراب مسلمان چون اعراب نتوانستند سرزمین شان را فتح نمایند . مملکت شان را به نام ( ( کافرستان / کفّارستان ) ) و قبائل آن منطقه را ( ( کافرها ؛ کافری ها ؛ کافرهای هندوکش و . . . ) ) نامیدند و مردم آریایی نژاد و جنگجوی کافرستان که امروزه ۱۲۶ سال است که بعد از اسلام آوردن نورستانی و سرزمین شان نورستان نامیده میشود بعلت آنکه بالای هزار و دویست سال در برابر پذیرش اسلام مقاومت شدید نمودند و حاضر به پذیرش اسلام و دست کشیدن از دیانت کهن باستانی آریایی شان نشدند . تنها قومی هستند که اصالت ژنتیک آریایی در آنها بالا میباشد و هیچ قوم و قبیله به اصالت ژنتیکی و ریشه هندوآریایی اصیل داشتن به این تبار و نژاد که امروزه بصورت عموم قوم نورستانی نامیده میشوند نمیرسد . این قوم یعنی نورستانی متشکل از هفت قبیله میباشد ۱/ کَتِه ۲/ کام ۳/کُشتوز۴/موما ۵/کَلشَه ۶/پِرسون ( پارونی ) ۷/ سَترَه ( گَواری )
هر قبیله دهها و دهها و صدها طایفه یا عشیره دارد که نام هر طایفه یا عشیره در حقیقت اسم نیاکان و اجداد قدیم این مردم میباشد که متشکل از بخش اول که نام نیاکان کافرستانی هست پسوند دار / داری ( ( دَرَ/دَری ) ) که پسوند دار /داری یا دَرَ / دَری در زبان نورستانی به معنای طایفه میباشد
پس :
خَنَکدار / خَنَکداری =طایفه خَنَک
زِلِک دار /زِلِکداری = طایفه ی زِلِک
اوتا دار / اوتا داری = طایفه اوتا
گوشو دار / گوشو داری =طایفه گوشو
لَنان دار /لَنان داری =طایفه ی لَنان
لووال دار /لووال داری =طایفه ی لووال
گِرِک دار /گِرِک داری = طایفه گِرِک
دَلکا دار / داری =طایفه دلکا
کورال دار / داری= طایعه ی کورال
کامیاک دار / داری = طایفه کامیاک
خَنار دار / داری = طایفه خنار
و . . . نزدیک به ششصد و هشتاد و اندی طایفه یه عشیره در میان قوم نورستانی درزیر مجموعه هفت قبیله آن وجود دارد .

خلاصه شما خنارها و خنکداری ها میبایست بسیار بسیار بسیار فخر و غرور و افتخار کنید به ریشه ی بالای پنجهزار سال هندوآریایی نورستانی خودتان


کلمات دیگر: