تقرین. [ ت َ ] ( ع مص ) همبر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).با یکدیگر نزدیک گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). با یکدیگر قرین کردن. ( زوزنی ) ( مجمل اللغة ). || چیزی به چیزی پیوستن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). یقال : قرنت الاساری فی الجبال مجهولاً؛ ای جمعت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
تقرین
لغت نامه دهخدا
گویش مازنی
/taghr in/ گاو ماده ی چهارساله را به روش های مرسوم آبستن کردن – جفت دادن گاو ماده با روشی خاص
گاو ماده ی چهارساله را به روش های مرسوم آبستن کردن – جفت ...
کلمات دیگر: