زشت فحش
خنی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خنی . [ خ َن ْی ْ ] (ع مص ) بریدن تنه ٔ خرمابن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). یقال . خنی الجذع خنیاً.
خنی. [ خ َن ْی ْ ] ( ع مص ) بریدن تنه خرمابن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). یقال. خنی الجذع خنیاً.
خنی. [ خ َ نا ] ( ع مص ) فحش گفتن کسی را. یقال : خنی علیه خنی. || هلاک کردن. تلف نمودن. || بسیار شدن تخم ملخ. || بسیارگیاه شدن چراگاه. || دراز شدن زمانه بر کسی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خنی. [ خ َ ] ( ع ص ) زشت. فحش. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
- الکلام الخنی ؛ سخن فحش. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس )( از لسان العرب ).
خنی. [ خ َ نا ] ( ع مص ) فحش گفتن کسی را. یقال : خنی علیه خنی. || هلاک کردن. تلف نمودن. || بسیار شدن تخم ملخ. || بسیارگیاه شدن چراگاه. || دراز شدن زمانه بر کسی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خنی. [ خ َ ] ( ع ص ) زشت. فحش. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
- الکلام الخنی ؛ سخن فحش. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس )( از لسان العرب ).
خنی . [ خ َ ] (ع ص ) زشت . فحش . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
- الکلام الخنی ؛ سخن فحش . (منتهی الارب ) (از تاج العروس )(از لسان العرب ).
خنی . [ خ َ نا ] (ع مص ) فحش گفتن کسی را. یقال : خنی علیه خنی . || هلاک کردن . تلف نمودن . || بسیار شدن تخم ملخ . || بسیارگیاه شدن چراگاه . || دراز شدن زمانه بر کسی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
دانشنامه عمومی
مختصات: ۴۲°۱۹′ شمالی ۴۲°۲۶′ شرقی / ۴۲٫۳۱۷°شمالی ۴۲٫۴۳۳°شرقی / 42.317; 42.433خنی (به گرجی: ხონი) شهری در استان ایمرتی گرجستان است. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال ۲۰۰۹ میلادی ۱۱٬۰۰۰ نفر بوده است.
فهرست شهرهای گرجستان
ایمرتی
فهرست شهرهای گرجستان
ایمرتی
wiki: خنی
گویش مازنی
چشمه
/Kheni/ چشمه
کلمات دیگر: