کلمه جو
صفحه اصلی

پای چیزی افتادن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> پای چیزی افتادن
موقعیت / ضرورت چیزی پیش آمدن
مثال:
اگر پایش بیفتد، بدم نمی آید گیلاسی بالا بیندازم.


کلمات دیگر: