کلمه جو
صفحه اصلی

پابرهنه وسط یا توی حرف کسی دویدن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> پابرهنه وسط / توی حرف کسی دویدن
حرف کسی را بی موقع قطع کردن
مثال:
- بذار حرفشو بزنه، چرا پابرهنه وسط حرفش می دوی؟
- اینقدر پابرهنه توی حرفم دوید که یادم رفت چی می خواستم بگم.


کلمات دیگر: