معنی اصطلاح -> پای چیزی را خوردن
به سبب انجام کار ناشایست یا نسنجیده ای زیان یا صدمه دیدن / مجازات شدن
مثال:
- صدبار به تو گفتم دست از این کارها بردار، پایش را می خوری.
- او آدم خوش قلبی است و به همه اعتماد می کند، اما می ترسم پای سادگیش را بخورد.
به سبب انجام کار ناشایست یا نسنجیده ای زیان یا صدمه دیدن / مجازات شدن
مثال:
- صدبار به تو گفتم دست از این کارها بردار، پایش را می خوری.
- او آدم خوش قلبی است و به همه اعتماد می کند، اما می ترسم پای سادگیش را بخورد.